به دنبال جنگ جهانی دوم و تصمیم به ایجاد ساختارهای کنترل کشورهای عضو، قدرتهای بزرگ جهت تداوم سلطه بر حوزههای نفوذ خود، تاکنون روشهای مختلفی را به کار گرفتهاند که عبارتند از:
۱. اعمال قدرت نظامی و رقابت بین ابرقدرتها در دوران جنگ سرد:
وقایع شش دهه گذشته در جهان نشان میدهد که قدرتهای بزرگ با هدف نفوذ سیاسی و گسترش پایگاههای خود در اقصی نقاط جهان و بهخصوص در رقابت با یکدیگر که اوج آن را در دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی سابق شاهد بودیم، کاربرد قوای نظامی و سرکوب فیزیکی ملتها را همواره بهعنوان بهترین ابزار برای موفقیت خود میشناختند و با این نوع نگاه آنهاست که طی این دوران شاهد جنگهای خونینی چون جنگ فرانسه و آمریکا علیه ویتنام که در آن کشورهای دیگری چون لائوس و کامبوج هم درگیر بودند، اشغال نظامی و ناگهانی کشور چکاسلواکی توسط شوروی سابق و ورود نیروهای سنگین زرهی آن کشور به پراگ در سال ۱۹۶۸ میلادی، انجام کودتا و اشغال افغانستان و استقرار نظام کمونیستی توسط آن کشور و سپس اشغال دوباره آن توسط آمریکا به بهانه مبارزه با القاعده و ترک خفتبار آن پس از ۲۰ سال اشغالگری و استقرار حکومت سرکوبگر و عقبمانده طالبان بر افغانستان، مبارزات استقلالطلبان الجزایر و سرکوب نیروهای مردمی توسط ارتش فرانسه، استفاده از نیروی نظامی و محاصره دریایی ایران توسط نیروی دریایی انگلستان در جریان ملی شدن صنعت نفت کشور، اشغال نظامی شمال ایران توسط شوروی و اشغال جنوب توسط انگلستان در رقابت برای کسب سهم نفت از مخازن بزرگ نفتی شمال و جنوب، کودتای ۲۸ مرداد و دهها مورد دیگر در گوشه و کنار جهان از شرق آسیا گرفته تا خاورمیانه، شمال آفریقا و آمریکای لاتین، همه نشان از این واقعیت دارد که قدرتهای بزرگ، توان نظامی و کاربرد آن را تنها و موثرترین ابزار توسعه نفوذ منطقهای، کسب سهم متناسب با این قدرت از منابع دیگر کشورهای هدف و از همه مهمتر، رقابت با یکدیگر میدیدند. بنابراین در همین ارتباط است که شاهد پیدایش سازمانهای نظامی مختلف همانند ناتو و ورشو و ... بودیم.
۲. جنگ اقتصادی با سلاح تحریم
این سیاست گرچه با موفقیتهای زیادی بهویژه برای دو ابرقدرت آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد همراه بود و موجب گسترش حوزه نفوذ آنها شد، اما اعمال همیشگی این روش در عمل ثابت شد که آنقدرها کمهزینه هم نیست، بهویژه وقتی که با جنگهای طولانی و خونین همچون جنگ ویتنام که نهایتا با شکست خفتبار آنها همراه شد، این قدرتها بهخصوص آمریکا و غرب که کمتر از بلوک کمونیست و شرق که خود دچار تزلزلها سیاسی و ساختاری بود، به فکر راههای جایگزین افتادند تا به جای استفاده از نیروی نظامی، حاکمیت خود را در مناطق هدف و با سازماندهی ساختارهای به هم پیوسته و قابل کنترل در نظم و روابط اقتصادی جهانی همچون نظام بانکی و پولی، سیستمهای بیمه بینالمللی، نهادهای کنترلی گوناگون و رسانههای جهانی و نیز برقراری بعضی حقوق نامشروعی چون حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، مکانیزمهایی را تعریف و برقرار کنند. تا از این طریق بتوان بدون آن همه هزینههای انسانی، مادی و نظامی و همچنین بدون ورود به جنگهای وحشتناک که برخلاف انتظارات آنها بیشتر موجب اتحاد و انسجام ملتها و تقویت روحیه دفاع از موجودیت، استقلال و منافع ملی آنها و نیز مقاومتهایی همچون ویتنام میشد را کاهش دهند. آنها به این اندیشیدند که میتوان با نوع دیگری از جنگهای بدون هزینه و یا هزینه بسیار کم، بدون خونریزی و هزینههای انسانی وارد و با ایجاد فشار غیرقابل اجتناب بر ملتهای کشورهای هدف، زمینه ازهمگسیختگی ملی و اجتماعی و نیز نارضایتیهای گسترده در اثر فشار سنگین اقتصادی را فراهم آورده و بیشترین موفقیتها را کسب کرد. این مدل جنگ یعنی جنگ اقتصادی، با اعمال انواع تحریمها و با بهرهگیری از شبکههای ایجادشده مورد اشاره، سلاح اصلی در جهت اهداف آنها به شمار میرود.
فروپاشی شوروی در اوایل دهه ۹۰ میلادی و پایان جنگ سرد موجب پیدایش کشورهای جدیدی در آسیای میانه و نیز اروپای شرقی که پایگاه اصلی شوروی سابق بودند، شد. در بعضی موارد کشورهایی مثل یوگسلاوی سابق و چکاسلواکی، بنا به تقسیمبندیهای قومی به چند پاره تقسیم شدند و بعضی مثل دو آلمان به هم پیوستند، ولی در مجموع و در این سه دهه اخیر و آزادشدن اقتصاد، حاکمیت آن کشورها از نظام کمونیستی، توسعههای اقتصادی- اجتماعی چشمگیری را در آن کشورها شاهد باشیم که بسیار قابل توجه است.
۳. چین مدلی متفاوت
در دوره مورد بحث در سکوت کامل و بدون جنجالهای سیاسی، کشوری فقیر با جمعیتی میلیاردی به نام چین با تئوری متفاوتی حرکت خود را به سوی تبدیل شدن به یک ابرقدرت را نه از طریق اعمال قدرت نظامی که داشتن آن را ضروری میدانست و نه از طریق اعمال تحریم بر دیگران آغاز و بهویژه پس از مرگ مائوتسه تونگ و روی کار آمدن دنگ شیائوپینگ و با شکستن دیوارهای ایدئولوژیک در بخش اقتصادی کشور و همت گماشتن همهجانبه در رشد و توسعه صنعت و تکنولوژی آغاز و از همه مهمتر سیاست سرمایهگذاری در دیگر کشورها بهویژه در آمریکا با هزاران میلیارد دلار و وابسته کردن نظام خصوصی و بانکی آن کشور، خود را بهعنوان ابرقدرت اقتصادی اول و یا دوم جهان مطرح کنند.
ایران بزرگترین قربانی سیاست تحریم یا جنگ اقتصادی آمریکا:
انقلاب اسلامی ایران ظهور خود را با شعار «نه شرقی، نه غربی» در حوزه دیپلماسی جهانی آغاز کرد که این امر بهطور طبیعی آمریکا و شوروی سابق که هر دو حوزههای نفوذ اقتصادی، اجتماعی خود را در ایران داشتند و نیز متحدان آنها را نگران کرد. البته ایران میتوانست منظور واقعی خود را که بیشتر «نفی سلطه شرق و غرب» بود و نه نفی رابطه و همکاری مثبت را در فرایند یک دیپلماسی مثبت مطرح و خود را از خطراتی همچون جنگ هشت ساله و صف کشیدن شرق و غرب پشت سر عراق در جنگ با ایران مصون بماند که ظاهرا فضای تند ماهها و سالهای اول انقلاب که نهایتا با جنگ و حماسههای قهرمانان ملی کشور هم همراه شد و نیز ماجرای گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام که ۴۴۴ روز هم به درازا کشید، همه فرصتها جهت بازکردن فضای آرام همراه با ثبات سیاسی- اقتصادی که لازمه هر حرکت سازنده و پیشرو بهویژه در حوزه سرمایهگذاریهاست را از دست داده و مسیر روابط به تقابل آنهم نه تنها در کلام و شعار که در برخورد و تقابلهای آشکار انجامید.
در جنگ شاهد حضور سلاحهای سنگین هوایی روسی مثل هواپیماهای میگ و سوخو و زمینی مثل تانکهای T-۷۲ و نیز هواپیماهای سوپراتاندارد و موشکهای اگزوسه فرانسوی و سلاحهای شیمیایی آلمانی و در سالهای آخر جنگ، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ با انفجار مستقیم سکوی نفتی سلمان و نیز زدن هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیج فارس توسط نیروی دریایی آن کشور و نیز کمکهای بیدریغ مالی و لجستیکی و اطلاعاتی کشورهای عربی به عراق بودیم. اینکه در زمان جنگ گفته میشد که «همه اسلام در برابر همه کفر ایستاده است» خود موید تشکیل این ائتلاف جهانی اعم از شرق و غرب و میانه، علیه کشورمان بود که حوادث بعدی در عراق نشان داد که دنیا خیلی هم به صدام حسین علاقمند نبود، بلکه این اقدام آنها در حقیقت نشان از دشمنی با ما در غیاب یک دیپلماسی مثبت و سازنده از سوی ایران بود که فضا را به سوی دیگری هدایت کرد؛ دیپلماسی که امروز هم بهشدت به آن نیازمندیم.
تحریم ولی سلاح جدیدی بود که آمریکا به دنبال جریان اشغال سفارت آن کشور در ایران علیه کشورمان اعمال کرد که تا امروز هم ادامه یافته و هر روز هم حسب مورد، سختتر و سختتر شده است. گستره این تحریمها آنقدر وسیع است که هیچ کسی در هیچ بخشی جز با کسب مجوز از خزانهداری آمریکا امکان همکاری با ایران را ندارد، با این امید که با این فشارهای طاقتفرسا بر مردم، گسستهای وسیع اجتماعی را موجب شوند. البته برای حل مشکل راه منطقیتر هم وجود دارد که گرچه بسیار طولانی است، اما از کارآمدی بالاتری برخوردار است. مذاکره آن هم نه فقط با طرف جنگ که با درگیر کردن همه صاحبان منافع مشروع از روابط اقتصادی سیاسی کشور در مذاکرات با هدف افزایش فشارهای چندجانبه بر آن کشور و رسیدن به یک توافق منطقی و رفع محدودیتها بهصورت پایدار و دائمی اثرگذارتر است. کاری که هماکنون به آن مشغولیم.
۴۲ سال تحریم علیه ایران:
ایران طی بیش از چهار دهه گذشته همواره تحت تحریمهای آمریکا و در یک مقطع هم تحریمهای سازمان ملل بوده است که میتوان آنها را به شش دسته زیر گروهبندی کرد:
۱- توقیف اموال و داراییهای ایران توسط آمریکا به دنبال گروگانگیری (نوامبر ۱۹۸۰)
۲- مهار دوجانبه ایران و عراق مربوط به جنگ هشت ساله
۳- قانون تحریم ایران و لیبی سال ۱۹۹۶ (ایلسا)
۴- تحریم با ادعای حمایت ایران از تروریسم و اقدامات بیثباتکننده منطقهای و حقوق بشر
۵- تحریمهای سازمان ملل
۶- بازگشت تحریمها پس از خروج آمریکا از برجام (۲۰۱۸ میلادی)
جزئیات بیشتر تحریمها:
۱- به دنبال گروگانگیری، اموال و داراییهای ایران توقیف شد که البته پس از بیانیه الجزایر بخشی از آنها آزاد شد، ولی ۴۷۰۰ مورد شکایت علیه ایران در دیوان داوری ایران-ایالات متحده در لاهه هلند مورد رسیدگی است و هنوز موارد زیر در توقیف هستند:
- ۱.۹ میلیارد دلار متعلق به بانک مرکزی ایران در سیتی بانک آمریکا
- ۵۰ میلیون دلار اموال سفارت سابق ایران
- ساختمان ۳۶ طبقه شرکت آسا متعلق به بانک ملی ایران
- ساختمان بنیاد علوی در نیویورک به ارزش حدود یک میلیارد دلار
- ۱۰ساختمان دیگر در سراسر آمریکا
۲- تحریمهای تمدیدشده در سال ۱۹۹۳ مربوط به مهار
دوجانبه ایران و عراق شامل انواع هواپیماهای جنگی، موشکهای کروز، ماهوارههای نظامی، سلاح الکترومگنتیک و غیره
۳- تحریمهای ایلسا (بعدا و در سال ۲۰۰۶ با خروج لیبی از تحریم به ایسا تغییر نام یافت)
* فرمان ۱۲۹۵۷ رئیسجمهور کلینتون در سال ۱۹۹۵ و تحریم نفتی ایران
* قانون فرامرزی داماتو مصوب ۱۹۹۶ و تحریم سرمایهگذاری در نفت ایران
* موارد اضافه شده به آیسا تحت عنوان سیسادا (CISADA):
- تحریم تجارت گاز مایع
- تحریم کشتیرانی و بیمه
- تحریم حملونقل نفت ایران
- تحریم بیمه شرکت نفت و نفتکش ایران
- و غیره
۴. تحریمهای ادعای حمایت از تروریسم
* تحریم روی سلاحهای کشتار جمعی، موشکها و سلاحهای متعارف
* تحریم فروش تکنولوژی سلاحهای پیشرفته و متعارف و معدنکاری اورانیوم
* تحریم دسترسی ایران به سیستم مالی و استفاده از دلار
* تحریم بانکهای خارجی که با ایران و موسسات تحت تحریم معامله کنند
* غیره
۵. تحریمهای سازمان ملل:
* قطعنامه ۱۷۳۷ مبنی بر لزوم توقف غنیسازی اورانیوم، ساخت راکتور آب سنگین، رعایت پروتکل الحاقی مربوط به پایش آژانس انرژی اتمی، انسداد دارایی افراد لیست ضمیمه، ممنوعیت انتقال مواد هستهای و موشک و اقلام با مصارف دوگانه
قطعنامه ۱۹۲۹ شامل:
- ممنوعیت فعالیتهای اکتشافی و معدنی اورانیوم در خارج از کشور، تکنولوژیهای هستهای و موشکهای بالستیک و ساخت آنها
- محدودیت تعاملات بانکی بهویژه با بانکهای ملی و صادرات
- محدودیت وام و تامین مالی و فاینانس
- بازرسی کشتیها و ایرانایر توسط کشورها اگر مشکوک تشخیص داده شوند
قطعنامه ۲۲۳۱
به دنبال امضای برجام و تصویب آن در شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۲۲۳۱ صادر (۷ ژانویه ۲۰۱۵) و همه تحریمهای سازمان ملل لغو شد. ضمنا از ایران خواست که:
- تا هشت سال از تاریخ ۱۸ اکتبر ۲۰۱۵ از ساخت موشکهای بالستیک خودداری کند
- برای سفارش یا صدور سلاح تا پنج سال، کسب موافقت شورای امنیت الزامی شد.
۶. بازگشت تحریمها:
- تحریمهای آمریکا مربوط به برجام قانونا تنها با معافیت امکانپذیر است که تا تاریخ ۱۶ ژانویه ۲۰۱۶ صادر و توسط اوباما و ترامپ امضا میشد ولی در هشتم ماه مه ۲۰۱۸ و با خروج آمریکا از برجام همه شرایط از تاریخ ۵ نوامبر ۲۰۱۸ به وضع سابق برگشت.
حال برای آنکه یک احساس عددی از میزان خسارت تحریمها و تنها در یک گوشه از آنها پیدا کنیم و آثار مخرب آنها برایمان ملموس شود به این مثال اشاره میکنم.
تنها در بخش تجارت نفت، طی ۱۰ سال گذشته یعنی از سال ۲۰۱۲ تاکنون، ایران میتوانست معادل حدود ۷۳۰ میلیارد دلار درآمد داشته باشد، درحالیکه این درآمد از ۳۵۰ میلیارد دلار فراتر نرفته (براساس آمارهای ارائه شده ببینالمللی) یعنی کسری معادل ۳۸۰ میلیارد دلار یا سالانه بهطور متوسط ۳۸ میلیارد دلار. حال اگر چرخش این سرمایه در بخشهای اقتصادی را هم سالانه حدود ۳۰ درصد سود در نظر بگیریم ما سالانه حدود ۵۰ میلیارد دلار و طی ۱۰ سال اخیر حدود ۵۰۰ میلیارد دلار (صدور نفت معادل حدود نصف خسارت جنگ ۸ ساله) درآمد نساختیم.
بنابراین با عنایت به گوشهای از خسارات وارده، به نظر میرسد باید جهت ورود مجدد و موفق به روابط اقتصاد بینالملل به توافقی پایدار و قوی در موضوع هستهای و رفع تحریمها دست پیدا کنیم تا با یک دیپلماسی مثبت با هر دو سوی جهان اعم از شرق و غرب همکاری داشته باشیم؛ مانند کشورهایی که دهههای گذشته در حالیکه از ما بسیار عقبتر بودند مثل مالزی، اندونزی، ویتنام، برزیل، آرژانتین و حتی بعضی کشورهای آسیای میانه و عربی با نگاه مثبت و جلب همکاریها در همه حوزههای سرمایهگذاری، فناوری، تجارتهای دو و چندجانبه، سود بردن حداکثری از موقعیت ژئوپلیتیکی ویژهمان، شریانهای مواصلاتی خشکی، دریایی و هوایی و وجود ۱۵ همسایه و... برای جبران گذشته، اقدام و روابط خود را براساس منافع و احترام متقابل با دیگران بنا کنیم.
در این رابطه دارا بودن ذخایر عظیم نفت و گاز که به دلیل همین محدودیتها از توسعههای لازم و به موقع برخوردار نبوده، درحالیکه از نظر ذخایر، جایگاه اول یا دوم در گاز و چهارم در نفت را داریم، جایگاه خود را در بازارها و نیز سازمانهای بینالمللی مثل اوپک و GECF، دوباره به دست آوریم. مسلما تنظیم روابط مثبت و دوجانبه و چندجانبه همکاریهای اقتصادی، فنی، تجاری، ترانزیت کالا و نفت و گاز با همسایگان و غیره در چنین فضایی بهتر و بیشتر شکل خواهد گرفت.
قائممقام سابق مدیرعامل و عضو هیاتمدیره شرکت ملی نفت ایران و رئیس سابق کمیته بازنگری قراردادهای نفتی
تبادل نظر