۹ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۷:۳۳
آرزوی عجیب یک سارق

دزد پولداری که در طرح رعد پلیس دستگیر شده آرزوی عجیبی داشته و گفته که مدت‌ها بود که مصاحبه با دزدان مختلف را در طرح رعد پلیس می‌خواندم و از آنها خوشم می‌آمد. با خودم می‌گفتم بد نیست من هم یک روز مقابل دوربین این خبرنگارها قرار بگیرم و به سوالات آنها پاسخ دهم.

صحبت‌هایش بسیار عجیب‌وغریب است. شبیه آنهایی که مواد  مصرف می‌کنند و  توهم دارند. اما می‌گوید به هیچ ماده مخدری اعتیاد ندارد و اصلا مصرف‌کننده نیست. تحصیلات دارد و روزنامه هم می‌خواند. آنقدر که دلش می‌خواست یک روز در طرح رعد پلیس دستگیر شود، مقابل دوربین خبرنگارها برود و دستبند به دست به سوالات آنها پاسخ دهد. از میان تمام طرح‌های پلیس پایتخت، از اسم طرح رعد خوشش می‌آمد. آخر هم او را در همین طرح دستگیر کردند و حالا در مقابل خبرنگاران ایستاده و با افتخار از دزدی‌هایش تعریف می‌کند. دزدی‌هایی که تنها به‌خاطر سرگرمی آنها را انجام می‌داده و هیچ نیت دیگری نداشته است. دزدی‌هایی که به گفته خودش، بعد از هر بار موفقیت، به خودش افتخار می‌کرده است. این سارق عجیب‌وغریب دزدی‌هایش را روایت کرد:

چرا دستگیر شدی؟

از انباری خانه‌ها سرقت می‌کردم. وقتی کسی می‌خواست وارد پارکینگ خانه‌اش شود، به محض اینکه ریموت را می‌زد، به‌ صورت نامحسوس وارد ساختمان می‌شدم. بعد از آن قفل در انباری‌ها را می‌شکستم و دست به سرقت می‌زدم.

چه چیزهایی سرقت می‌کردی؟

معمولا گونی برنج و مواد غذایی و وسیله‌ای اگر بود سرقت می‌کردم و متواری می‌شدم.

 چرا دست به سرقت می‌زدی؟

چون از هیجانش خوشم می‌آمد. هر بار که سرقت می‌کردم و موفق می‌شدم، به خودم افتخار می‌کردم. یک حس رضایت درونی به من دست می‌داد که از پس این کار برآمدم. آن هم این کار پر از ریسک و خطر؛ از این حس رضایت خیلی خوشم می‌آمد و باعث می‌شد که بیشتر سراغ سرقت بروم.

  یعنی مشکل مالی نداشتی؟

نه، من تحصیلات دارم. وضع مالی خانواده‌ام خوب است. یک خودروی شاسی بلند دارم که اتفاقا با همان خودرو به سرقت می‌رفتم. یک رستوران از پدرم به ارث رسیده که خودم آنجا را اداره می‌کنم. در کل وضع مالی‌ام خوب است، فقط برای هیجان دست به سرقت می‌زدم.

 به خاطر هیجان زندگی خودت را نابود کردی؟

مدت‌ها بود که مصاحبه با دزدان مختلف را در طرح رعد پلیس می‌خواندم و از آنها خوشم می‌آمد. با خودم می‌گفتم بد نیست من هم یک روز مقابل دوربین این خبرنگارها قرار بگیرم و به سوالات آنها پاسخ دهم.

پس روزنامه هم می‌خوانی؟

بله. من خیلی اهل مطالعه هستم. می‌دانم که پلیس چند طرح مختلف دارد و تبهکاران را دستگیر می‌کند، ولی از میان آنها از اسم طرح رعد خوشم آمده بود. دوست داشتم یک روز من هم در این طرح باشم و دستبند به دست مقابل خبرنگارها بایستم و به سوالات آنها پاسخ دهم. دلم می‌خواست از این طریق معروف شوم.

تحصیلاتت چیست؟

لیسانس مکانیک دارم.

اعتیاد داری؟

نه، اصلا هیچ موادی مصرف نکرده‌ام. از اینجور چیزها خوشم نمی‌آید. اهل اینجور خلاف‌ها نیستم. من فقط رویاهای زیادی در سر دارم. رویاهایی که دلم می‌خواهد یک روز تحقق یابد.

 مثلا چه رویاهایی؟

همیشه دلم می‌خواسته خلبان شوم. البته به بالاتر از آن هم فکر کرده‌ام. دوست داشتم فضانورد شوم. به فضا سفر کنم. عاشق اینجور چیزها هستم. خیلی به این مسائل فکر می‌کنم و مطالعات زیادی هم در این زمینه داشته‌ام.

خلبانی کجا، سرقت کجا؟

این هم بخشی از آرزوهایم بود. اینکه یک روز دستگیر شوم و از هیجان سرقت بگویم و حرف‌های جالبی بزنم، تا معروف شوم.

یعنی اگر آزاد شوی باز هم سرقت‌هایت را تکرار می‌کنی؟

نه، اگر آزاد شوم این بار به‌دنبال رویاهای دیگرم می‌روم. این آرزویم برآورده شد. در طرح رعد دستگیر شدم و به سوالات خبرنگاران پاسخ دادم. حالا دیگر باید بروم به آرزوهای دیگرم برسم. قطعا بعد از آزادی دیگر سرقت نمی‌کنم، چون هیجانم هم فروکش کرد.

منبع: روزنامه شهروند

تبادل نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha