سواد بورسی/ فرضیه بازار کارا چیست؟

موافقان و مخالفان چه می‌گویند؟
۴ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۹:۰۲

فرضیه بازار کارا به شکل خلاصه می‌گوید که جلو زدن از بازار غیرممکن است چون سهام همیشه نزدیک ارزش منصفانه خود معامله می‌شوند و همه اطلاعات موجود را در خود دیده‌اند. در نتیجه سرمایه‌گذاران نمی‌توانند یک دارایی را خیلی مفت بخرند و بعدا در قیمت‌های خیلی بالا بفروشند. این فرضیه به انواع مختلفی تقسیم می‌شود و مخالفان و موافقانی دارد.

فرضیه بازار کارا خیلی خلاصه میگه، جلو زدن از بازار غیرممکنه چون سهام همیشه نزدیک ارزش منصفانه خود معامله می‌شوند و همه اطلاعات موجود را در خود دیده‌اند. در نتیجه سرمایه‌گذاران نمی‌توانند یک دارایی را خیلی مفت بخرند و بعدا در قیمت‌های خیلی بالا بفروشند.

این تئوری چند پیش‌فرض دارد؛ اولا همه اطلاعات به صورت آزاد در اختیار همه قرار دارد. ثانیا با توجه به آنکه تعداد زیادی خریدار و فروشنده وجود دارد، این اطلاعات به سرعت خودش را در قیمت‌ها منعکس می‌کند.

فرض کنید که به یک مزرعه سیب در شیراز آفت زده و فقط صاحب مزرعه از این موضوع خبرداره. اون می‌تونه سهام شرکت آبمیوه‌سازی رو بخره به امید اینکه در آینده محصولاتش گرون‌تر میشه و سود خوبی کنه. فرضیه بازار کارا می‌گه به لطف رسانه‌ها و سرعت بالای انتشار اطلاعات، آفت در مزرعه سیب به سرعت به همه بازیگران بورس می‌رسه و فورا قیمت سهام متناسب با این خبر جدید بالا میره. اما اگر کارایی بازار ضعیف باشه حتما فرصت‌های بزرگی برای افرادی که زودتر از اطلاعات باخبر می‌شن به وجود میاد.

یوجین فاما (Eugene Fama)، استاد دانشگاه شیکاگو و برنده نوبل اقتصاد اولین بار فرضیه بازار کارا را مطرح کرد؛ کسی که به عنوان پدر «مالی مدرن» شناخته می‌شود. وی در سال ۱۹۷۰ با مقاله‌ای تحت عنوان «بازارهای سرمایه کارا: مروری بر تئوری و پژوهش‌های تجربی» این فرضیه را مطرح و همچنان به سختی از آن دفاع می‌کند.

اما فرضیه بازار کارا یا به اختصار EMH (Efficient Market Hypothesis) سه ورژن مختلف دارد:

  • نوع ضعیف EMH: در نوع ضعیف فرض می‌شود که قیمت‌ها ممکن است اطلاعات جدید را هنوز در خود منعکس نکرده باشند، اما اطلاعات قبلی کاملا در سهام منعکس شده و قیمت‌های قبلی هیچ کاربردی برای پیش‌بینی آینده ندارد. طبق این فرضیه، تحلیل تکنیکال که روند قیمت‌های گذشته را مبنای تحلیل آینده می‌گذارد، کاملا بی‌ثمر است. اما تحلیلگران بنیادی خبره می‌توانند از فرصت‌ها برای انتخاب سهام با پتانسیل رشد بالا استفاده کنند و سود خوبی کسب کنند. آزمون این ورژن از فرضیه کار سختی نیست؛ آیا مدیران دارایی که بر اساس تحلیل تکنیکال معامله می‌کنند از شاخص‌ها بهتر بودند یا فرقی با آزمایش «پرتفولیوی میمون» ندارند؟ یعنی اگر یک میمون با پرتاب دارت به صفحه یک روزنامه که نام سهام روی آن است، پرتفولیوی خود را بچیند بازدهی چندان متفاوتی با آن مدیران دارایی نداشته است. نتایج بسیاری از تحقیقات چنین فرضیه‌ای را تایید می‌کند و در نتیجه ورژن «ضعیف فرضیه بازار کارا» را خیلی‌ها قبول دارند.
  • نوع نیمه‌قوی EMH: این ورژن یک پله فراتر می‌رود و می‌گوید اطلاعات عمومی جدید نیز در قیمت‌ها دیده شده؛ پس نه چارتیست‌ها نه تحلیلگران بنیادی نمی‌توانند بازدهی بیش از متوسط بازار کسب کنند. آزمون این فرضیه کمی دشوارتر است و عمده اختلاف نظرها و مباحث حول این ورژن شکل می‌گیرد.
  • نوع قوی EMH: در مدل قوی اما علاوه بر مفروضات دو ورژن قبلی، گفته می‌شود همه اطلاعات، چه عمومی و چه خصوصی در قیمت سهام منعکس شده است. بنابراین، حتی اشخاصی که اطلاعات نهانی هم دارند نمی‌توانند سودی بیشتر از متوسط بازار به دست آورند. این مدل چندان با داده‌های تجربی هم‌خوانی ندارد و کمتر قابل دفاع است.

موافقان و مخالفان «فرضیه بازار کارا» چه می‌گویند؟

طرفداران این فرضیه به روش منفعل یا passive سرمایه‌گذاری می‌کنند؛ یعنی به جای تحلیل و انتخاب سهام مختلف، به سراغ صندوق‌های شاخصی می‌روند.

مخالفان ورژن نیمه‌قوی بازار کارا به طور کلی سه اشکال اساسی به آن وارد می‌کنند:

اول، قیمت سهام بیش از اندازه تلاطم دارد که بتواند با فرضیه بازار کارا سازگار باشد. آنها می‌گویند اگر بازارها کارا هستند و نزدیک ارزش منصفانه معامله می‌شوند، پس چرا با نوسانی مشابه دوشنبه سیاه ۱۹۸۷ (Black Monday) یا بحران مالی ۲۰۰۸ مواجه می‌شوند؟ اما طرفداران EMH می‌گویند کسانی که چنین حرف‌هایی می‌زنند مفهوم کارایی را متوجه نشده‌اند؛ فرضیه بازار کارا دقیقا می‌خواهد همین را بگوید که بازارها قابل پیش‌بینی نیستند، نه اینکه قرار است بازارها روندی آرام و بدون ریسک را طی کنند.

دوم، قیمت سهام به نظر نوعی از «پیش‌بینی‌پذیری» را بر اساس الگوهای تاریخی دارند. آنها معتقدند که مدیران با استراتژی فعال می‌توانند سهامی را انتخاب کنند که از میانگین بازار عملکرد بهتری را کسب کنند. روش سرمایه‌گذاری ارزشی که مقلدان مشهوری مانند وارن بافت و پیتر لینچ دارند، چنین ایده‌ای را دنبال می‌کنند و معتقدند همواره سهام ارزان در بازارها وجود دارند و می‌توان با تحلیل دقیق و به موقع آنها را خرید و سود قابل توجهی در آینده کسب کرد. مثلا شرکت وارن بافت با نام برکشایر هاتاوی، طی ۵۲ سال گذشته به طور متوسط سالانه ۲۰ درصد بازدهی داده که به مراتب از شاخص اس‌اندپی بالاتر بوده است.

سوم، برخی رفتارهای غیرقابل توضیح در بازارها وجود دارد که به ناهنجاری مشهورند و فرضیه بازار کارا را نقض می‌کنند. ریچارد تیلور، نوبلیست و پیشگام حوزه «اقتصاد رفتاری» شواهد متعددی را در این باره ارائه کرده از «سقف مقاومتی» و «کف حمایتی» گرفته تا «رالی پایان سال».

حالا به نظر شما بورس تهران یا بازاری که توش فعالیت می‌کنید چقدر کاراست؟