۲۶ مهر ۱۴۰۲ - ۱۷:۲۰

یادداشت جان ون رینن، استاد دانشگاه MIT و LSE برای «فردای اقتصاد»

فردای اقتصاد - مانی بشرزاد: جان ون رینن استاد اقتصاد دانشگاه MIT و مدرسه اقتصاد لندن است. کتاب جدید او به نام «اقتصاد تخریب خلاق» چند هفته قبل توسط انتشارات دانشگاه هاروارد منتشر شد. مقدمه کتاب او را امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه نوشته است. جان ون رینن برای فردای اقتصاد در یک یادداشت کتاب خود را معرفی کرده است. آنچه در ادامه می‌خوانید یادداشت جان ون رینن است.

***

کتاب من و اوفوک آکیجیت به نام اقتصاد تخریب خلاق، امسال توسط انتشارات دانشگاه هاروارد منتشر شد. انگیزه اصلی نوشتن این کتاب برای من اهمیت نوآوری و فناوری‌های جدید در رشد اقتصادی بود. هرچند امروزه صحبت علیه رشد اقتصادی مد روز است، اما نمی‌توان این حقیقت را انکار کرد که هیچ کشوری بدون رشد اقتصادی با ثبات از فقر رهایی پیدا نکرده است. نوآوری باعث افزایش بهره‌وری می‌شود و این بدین معناست که ما می‌توانیم با استفاده کمتر از سوخت‌های فسیلی از استاندارد زندگی بهتری بهره‌مند شویم. فهم این نکته برای غلبه بر چالش تغییرات اقلیمی ضروری است: ما در کنار گذار از سوخت‌های فسیلی نیاز به نوآوری داریم تا بتوانیم به دنیای بهتر و سبزتری دست پیدا کنیم. این یکی از موضوعات اصلی هفته محیط زیست در دانشکده اقتصاد لندن بود که من در برگزاری آن کمک کردم. رشد بیشتر به ما انتخاب‌های بیشتری می‌دهد، ما می‌توانیم با ساعت‌های کاری کمتر، قدرت مالی بیشتری به دست آوریم و به کمک آن نابرابری را کاهش دهیم.

حتی افرادی که نوآوری را امری مثبت و مفید می‌دانند، باور دارند که ما کار خاصی در این زمینه نمی‌توانیم انجام دهیم و بشریت باید خود را صرفا با رشد پایین کارآیی بعد از بحران مالی ۲۰۰۸ تطبیق دهد. من با این افراد هم‌عقیده نیستم و بدبینی آن‌ها را باور ندارم. ما در این کتاب رویکرد اقتصاد متعارف به نوآوری و پیشرفت تکنولوژیک که آن را موهبتی آسمانی توسط کارآفرینان قهرمان و از خودگذشته می‌بیند، مخالف هستیم. ما در این مورد صحبت می‌کنیم که نوآوری بسیار تحتتاثیر ساختار و محیط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است و به همین دلیل سیاست‌ها می‌توانند به این رشد کمک کنند و مسیر آن را هموار سازند.

ایده تخریب خلاق را اقتصاددان اتریشی جوزف شومپیتر مطرح کرد. او می‌نویسد: «نوآوری در ذات خود خلاقانه است. ایده‌هایی هستند که می‌توانند جهان ما را تغییر بدهد، تجاری شوند و اقتصاد را به نحوی بنیادین تغییر دهند. کارآفرین با این کار شغل‌های جدیدی می‌سازد و ثروت تولید می‌کند اما این جنبه خوب قضیه است. جنبه تاریکی نیز وجود دارد: نوآوری در عین حال مخرب نیز هست. ایده‌های جدید ایده‌های قدیمی را از بین می‌برند، صنایع قدیمی را ورشکسته می‌کنند  و کارگران آن صنایع از کار بیکار می‌شوند.»

تاثیر متقابل این دو عامل، فرصت‌ها و چالش‌های نوآوری را مشخص می‌کند. رقابت باعث کمتر شدن قیمت‌ها می‌شود که به نفع مصرف‌کنندگان است. اما انگیزه ساخت نوآوری به وسیله تحقیق و توسعه وابسته به سود است که حداقل در کوتاه‌مدت، به سودهای انحصاری نیاز دارد. برای مثال شرکت‌های دارویی سالانه صدها میلیارد دلار در تحقیقات و توسعه برای داروهای جدید خرج می‌کنند. در مرحله بعد از آزمایش‌های بسیار پرهزینه و فرآیند مجوز گرفتن هزینه تولید دارو بسیار پایین است. به همین دلیل است ما سیستم قانونی داریم (در انگلیس) که به شرکت‌ها اجازه حفظ موقت انحصارها را می‌دهد و دولت‌ها قیمت‌گذاری دستوری داروها را انجام نمی‌دهند.

متاسفانه، بسیاری از شرکت‌ها از این قدرت به دست‌آمده سوء استفاده می‌کنند. آن‌ها ورود رقبای جدید به رقابت را سخت می‌کنند و با لابی‌کردن باعث می‌شوند دولت از آن‌ها حمایت کند و ورود بازیگران جدید به آن صنعت را سخت‌تر از قبل کنند. در مثال دارویی که قبل‌تر مطرح کردیم، شاهد آن بودیم که شرکت‌های دارویی بزرگ، شرکت‌های کوچک را حتی قبل از اینکه تبدیل به تهدیدی جدی شوند می‌خریدند. این گروه با کج‌کردن زمین بازی به سمت خود، از رشد جلوگیری می‌کنند. یک سیاست رقابت خوب (و در کل یک دموکراسی خوب)، درباره ساختن شایسته‌سالاری در  کسب و کار است، فضایی که تمامی افراد بتوانند در آن رقابت کنند. بحث‌های مشترک میان رشته اقتصاد و سیاست در تمامی کتاب ما قابل لمس است.

در اوایل ۱۹۹۰، نظریه رشد درون‌زا به وجود آمد که نوآوری را صرفا نتیجه بنگاه‌هایی می‌دید که به دنبال حداکثرکردن سود خود هستند و در نوآوری و توسعه سرمایه‌گذاری می‌کنند، این نظریه نوآوری را صرفا امری برون‌زا و حاصل تلاش و خلاقیت کارآفرینان و دانشمندان نمی‌دید. اوفوک که همراه من این کتاب را نوشته است همراه با پاول رومر برنده نوبل اقتصاد، در تحقیقات جالبی که داشتند به ما نشان دادند که چگونه در اقتصاد سرمایه‌داری، به دلیل اثر سرریز، ممکن است سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه کم شود. به دلیل اثر سرریز، یک سازمان ممکن است تمامی سود حاصل از سرمایه‌گذاری خود در تحقیق و توسعه شرکتش را به دست نیاورد و شرکت‌های دیگر از دانش به دست آمده بهره‌مند شوند. این نکته اهمیت روح  خلاقانه نوآوری را به ما خاطر نشان کرد، نکته‌ای که از یادمان رفته بود. کارهای آگیون و هوویت در سال ۱۹۹۳ از این هم فراتر رفتند و ایده شومپیتر را وارد نظریه رشد اقتصادی کردند و از جنبه مخرب نوآوری نیز صحبت کردند. این کارها درهایی را به تحقیقات جدید باز کرد که این کتاب به این نظریه‌ها و تحقیقات می‌پردازد.

کتاب ما ۷۶۸ صفحه است و هیچ شباهتی به کتاب‌های فانتزی ندارد که برای تزئین مهمانخانه روی میز پیشدستی می‌گذارند و احتمالا کل فضای تزئین میز را بگیرد! خوشبختانه، خواننده به راحتی می‌تواند به کتاب مانند دریاچه‌ای پر از ایده‌ها نگاه کند و به هر کجای این دریاچه دلش خواست شیرجه بزند. این کتاب دارای ۲۸ فصل مستقل است که برخی از آن‌ها را ما نوشته‌ایم، اما بیشتر کتاب توسط نویسندگان دیگر نوشته شده، از جمله مقدمه آن که  رئیس جمهور مکرون آن را نوشته است. این کتاب ترکیبی از تحلیل، تئوری و شواهد تجربی است. نقطه قوت چارچوب آگیون و هوویت این است که نقش مهمی برای استفاده از داده‌های خرد شرکت‌ها و افراد در نظر دارد، زیرا تأثیر نوآوری بین برندگان و بازندگان بسیار متفاوت است.

کتاب ما ۸ بخش اصلی دارد. در بخش اول ما درباره نقش رقابت در ایجاد نوآوری صحبت می‌کنیم که مسیر ما از اقتصاد متعارف جدا می‌شود. ما به تاثیرات مثبت و منفی رقابت در بازار می‌پردازیم. تمرکز ما در بخش دوم کتاب درباره نابرابری است، ما نگران این هستیم که کودکانی که در خانواده‌های فقیر به دنیا می‌آیند نتوانند نوآوران و کارآفرینان آینده بشوند.

بخش بعدی کتاب ما تمرکزش بر روند کند رشد کنونی  و چالش تغییرات اقلیمی است. ما در این باره صحبت می‌کنیم که رفتن به سمت اقتصاد سبز نیازمند فناوری‌های جدید و تخریب فناوری‌های قدیمی (به مانند سوخت فسیلی است) و صرفا مالیات کربن و مقررات منجر به رشد نمی‌شوند. ما در این کتاب به طیف وسیعی از سیاست‌ها از مشوق‌ سرمایه‌گذاری در صنایع سبز به مانند آن‌هایی که توسط دولت بایدن دنبال می‌شود، یارانه‌های تحقیقاتی پاک، راه‌حل‌های مهندسی زمین و راهکارهای تغییر فرهنگ نگاه کرده و آن‌ها را بررسی می‌کنیم.

هرچند در تمامی کتاب موضوعات سیاسی مشهود است، اما تمرکز اصلی ۴ فصل کتاب بر نهادها و حکمرانی است. این فصل‌ها به ما نشان می‌دهد گروه‌های رانت‌خوار و انحصارها چه تاثیر عمیقی بر اقتصادهای نوپا می‌گذارند و به سد راه نوآوری تبدیل می‌شوند. فصل آخر کتاب نیز درباره بازارهای مالی، مالیات و تغییرات بنیادین علم می‌پردازد.

هر چند بخش‌هایی از کتاب شامل اصطلاحات سخت است، خوانندگان عادی نیز می‌توانند این کتاب را بخوانند و از یک فرصت خارق‌العاده برای فهم رشد و نوآوری در اقتصاد بهره‌مند شوند.