انتخاب: در ادامه این مطلب آمده است: من با این فکر از کنفرانس بیرون آمدم که ایالات متحده خیلی بیشتر از آنچه اکثرا در واشنگتن درک میکنند به درگیر شدن در یک جنگ دیگر در خاورمیانه نزدیک است. به حداقل رساندن این خطر مستلزم تغییر سریع و گسترده خط مشیها از سوی دولتی است که هنوز در تلاش برای فهم جدیترین بحران بینالمللی از اواخر دهه ۱۹۳۰ است.
دولت بایدن با یک استراتژی ژئوپلیتیک ظریف و منسجم روی کار آمد. میخواست با ایجاد شکاف بین چین و قدرتهای تجدیدنظرطلب دیگر، به چالش چین رسیدگی کند. میخواست روسیه را از طریق سازگاری با ولادیمیر پوتین متوقف کرده و با احیای برجام، به خاورمیانه ثبات ببخشد.
از همان ابتدا، دولت میدانست که سیستم جهانی تحت رهبری آمریکا با مشکل مواجه شده است، اما شدت تهدید را دست کم گرفت و علل آن را به درستی درک نکرد. تیم بایدن از همان روز اول چالش چین را به وضوح دید، اما نتوانست درک کند که پایههای قدرت آمریکا چقدر ضعیف شده است یا قدرتهای تجدیدنظرطلب (چین، روسیه، ایران و کشورهایی مانند ونزوئلا و سوریه) تا چه اندازه حاضر به همکاری برای تضعیف هژمونی آمریکایی بودند که همگی از آن متنفرند.
اکنون دو سال گذشته و دولت بایدن در حال مبارزه برای مدیریت شکست طرح ابتدایی خود است. لفاظیها و سیاست تهاجمی آن در قبال چین، خصومت پکن را تشدید کرده است، اما به جای روبهرو شدن با یک چین منزوی در جهانی آرام، دولت امریکا با رویاروییهای همزمان در اروپا و خاور دور مواجه شده است. روسیه متوقف نشده است، ایران آرام نیست، و این سه تجدیدنظرطلب به میزان بیسابقهای در حال هماهنگی استراتژی هایشان و ارسال سیگنال هستند.
بدتر از آن، حرکت بیوقفه ایران به سمت سلاحهای هستهای، همراه با تعمیق شراکت با روسیه، خاورمیانه را پیوسته به جنگی نزدیکتر میکند که احتمالاً ایالات متحده را درگیر خواهد کرد، جنگی که دولت بایدن به شدت میخواهد از آن اجتناب کند.
برای پوتین، یک رویارویی نظامی بزرگ در خاورمیانه یک موهبت بینظیر خواهد بود. قیمت نفت افزایش مییابد و خزانه مسکو را پر میکند و فشارها بر اروپا را تشدید میکند. پنتاگون هم در این شرایط مجبور خواهد بود که تسلیحات موجود را بین اوکراین و متحدان خود در خاورمیانه تقسیم کند. توازن در تنگه تایوان هم به طور قابل توجهی به نفع چین تغییر خواهد کرد. افزایش قیمت انرژی تورم را در ایالات متحده افزایش خواهد داد، آن هم درحالیکه بایدن تلاش میکند دموکراتهای ضد جنگ را متقاعد کند که از یک سرمایهگذاری نظامی دیگر در خاورمیانه حمایت کنند.
در حالی که در یک دنیای بینقص، روسیه به احتمال زیاد با سلاح هستهای ایران مخالفت میکند، در شرایط کنونی - که در آن پوتین به شدت به کمک ایران برای برهم زدن استراتژی آمریکا نیاز دارد، پوتین ممکن است تصمیم بگیرد به ایران کمک کند تا از «آستانه هسته ای» عبور کند.
اما دیکتاتور روسیه نیازی ندارد حتی تا این حد هم جلو برود. پوتین به سادگی با افزایش قابلیتهای نظامی ایران که توانایی اسرائیل برای حمله به تاسیسات هستهای ایران را محدود میکند، ممکن است تل آویو را مجبور به حمله پیشگیرانه کند که منجر به یک جنگ منطقهای میشود.
ایالات متحده نمیتواند ایران و روسیه را مجبور به اجتناب از اقداماتی کند که منجر به یک جنگ جدید در خاورمیانه میشود، اما اتخاذ سیاست قدرتمندانه از سوی ما همچنان ممکن است آنها را بازدارد. متأسفانه برای دولت بایدن، این رویکرد دقیقا همان موضع جنگ طلبانه در خاورمیانه است که بسیاری از دموکراتها - از جمله مقامات ارشد بایدن - به شدت از آن متنفرند. رویکرد آمریکا در قبال عربستان سعودی باید از «دست دادن» به یک «آغوش صمیمانه» تبدیل شود. حملات هواپیماهای بدون سرنشین و سایر تحریکات ایران و متحدانش علیه سعودی ها، اماراتیها و همسایگان آنها باید با واکنش نظامی آمریکا مواجه شود که هیچ شکی در عزم ما برای چیرگی بر آنها باقی نگذارد.
بهترین راه برای جلوگیری از جنگ، و به حداقل رساندن درگیری مستقیم آمریکا در صورت وقوع جنگ، این است که اطمینان حاصل کنیم که متحدان ما در خاورمیانه قدرت دفاع از خود را دارند. ما باید به وضوح برای متحدانمان روشن کنیم که در صورت وقوع جنگ، پیروزی آنها را تضمین خواهیم کرد. هیچ چیز دیگری غیر از این، ممکن نیست.
به نظر میرسد دولت بایدن به آرامی در مسیر درستی در خاورمیانه حرکت میکند، اما زمان به نفع آن نیست. خیال باطل و بیکفایتی استراتژیک باعث شد که تشکیلات سیاست خارجی که دو حزبی ست، ابتدا رقبای نوظهور نظم جهانی پس از جنگ سرد را نادیده بگیرد و سپس با آنها مماشات کند.
اکنون دولت بایدن با پیامدهای یک شکست نسلی در سیاست خارجی آمریکا مواجه است. ما باید برای تیم بایدن در تلاش برای مقابله با جهانی (که به همراه جامعه سیاست خارجی آمریکا) تا حد زیادی در پیشبینی آن ناکام بود، آرزوی موفقیت کنیم.
تبادل نظر