فردای اقتصاد: بنگاهها برای ادامه فعالیتهای اقتصادی خود باید بتوانند همراه با رشد تورم و شرایط اقتصادی دید درستی نسبت به داراییهای مجموعه خود داشته باشند تا بتوانند سرمایهگذاریهای سودآوری داشته باشند اما تجدید ارزیابی داراییها حتی در مورد داراییهای با ارزش یک بنگاه نیز لزوما در سطح جهان مطلوب نیست.
تجدید ارزیابی در دنیا
فدرال رزرو آمریکا در گزارشهای مربوط به لیست داراییهای خود، ذخایری در حدود ۲۶۱ میلیون و ۴۹۸ هزار اونس طلا را اعلام میکند، ارزش دفتری این داراییها تنها ۱۱ میلیارد دلار برآورد شده است! (هر اونس در حدود ۴۲ دلار) این در حالی است که امروز ارزش اونس طلا در مرز ۲۰۰۰ دلار است. در واقع تجدید ارزیابی داراییها حتی در مورد داراییهایی با ارزش مشخص نیز لزوما در سطح جهان مطلوب نیست، چون ارزش یک شرکت براساس مدلهای ارزشگذاری بر اساس میزان جریان نقد آتی آن اندازهگیری میشود و آن شرکت با تمام این داراییها توانسته است به چنین وجه نقدی برسد! بنابراین به روزرسانی ارزش داراییها یعنی «کارشناسان ارزشگذاری دارایی» و نظرات آنان اهمیت لحظهای پیدا میکند و همین میتواند زمینه فساد و اطلاعات گمراهکننده را ایجاد کند.
پس دارایی برای شرکت دو حالت دارد، یا دارایی مولد که در حال تولید وجه نقد است یا دارایی نامولد که شرکت بهتر است آن را بفروشد و جریان نقد آن را در حوزه شرکت سرمایهگذاری کند تا به جریان نقد برسد! در واقع انباشت دارایی جزو وظایف شرکتها در ابعاد جهانی نیست. اما آیا همین شرایط برای ایران حکمفرما است؟
تجدید ارزیابی در ایران
همانطور که گفته شد و همه میدانیم تجدید ارزیابی داراییها اثر واقعی بر ارزش شرکتها ندارد و ارزش در «بازار» و براساس جریان نقد آتی شرکت مشخص میشود. اما ماهیت تجدید ارزیابی داراییها در ایران از دو منظر مهم است:
۱) اهمیت شفافسازی: شرکتها در بازار سرمایه ایران به دلیل تورم بالا بر روی داراییهای مختلف سرمایهگذاری کردهاند، خرید انواع ملک و دارایی غیرمولد در ترازنامه شرکتها بسیار دیده میشود. با توجه به تورم بسیار بالای این داراییها، عمده مردم دید مشخص و دقیقی نسبت به دارایی شرکتها ندارند و تجدید ارزیابی سبب میشود نگاه واقعیتری از سمت جامعه نسبت به بورس ایجاد شود.
۲) اهمیت اقتصاد سیاسی: اهمیت دوم و اصلی چنین کاری ابعاد اقتصاد سیاسی آن است. بسیاری از مردم با نگاه به حاشیه سود شرکتهای بورسی به این نتیجه رسیدهاند که این شرکتها به حاشیه سود بسیار غیرعادی رسیدهاند! این در حالی هست که با واقعیت تفاوت چشمگیری دارد! بخش مهمی از داراییهای شرکتها که شامل خط تولید آن ها میشود بسیار نسبت به ارزش ذاتی خود فاصله گرفته اند. به همین منظور میزان استهلاک به صورت واقعی گزارش نشده و حاشیه سود به طور غیرعادی افزایش پیدا میکند
از طرفی مدیران دولتی با چنین عملکردهایی به خود میبالند و ادعای مدیریت «درست» و مناسب منابع را دارند. این نیز درست نیست و در صورتی که ارزش واقعی این بنگاهها به دست بیاید، مشخص میشود مدیریت این مجموعهها چه میزان با استاندارد جهانی فاصله دارد و چه میزان بازده داراییها پایینتر است. بنابراین شاید در نگاه اول تجدید ارزیابی داراییها اقدام مناسبی به نظر نرسد ولی با توجه به وضعیت اقتصاد ایران، این کار میتواند باعث «واقعی»تر شدن بازار سرمایه ایران شود.
تبادل نظر