بیتردید چالشهای مشترک بسیاری پیش روی کسبوکارهای کوچک و بزرگ وجود دارد. از جمله این چالشها میتوان به استخدام افراد درست، ایجاد یک برند، ایجاد یک باشگاه مشتریان و غیره اشاره کرد. برخی چالشها اما مختص کسبوکارهای کوچک هستند، چالشهایی که اغلب شرکتهای بزرگ مدتها پیش از آنها رهایی یافتند.
1- وابستگی به مشتری
یک کسبوکار کوچک نباید خود را به یک مشتری وابسته کند. اگر یک مشتری بیش از نیمی از درآمدتان را ایجاد میکند، شما بیش از آنکه صاحب یک کسبوکار باشید، یک پیمانکار مستقل محسوب میشوید. تنوعبخشی به مشتریان، برای رشد کسبوکارتان حیاتی است.
2- مدیریت پول
داشتن پول کافی برای پرداخت هزینهها چیزی نیست که مختص کسبوکارهای کوچک باشد بلکه هر فردی هم باید از چنین امکانی برخوردار باشد. برای اجتناب از بروز مشکل در پرداختها، کسبوکارهای کوچک یا باید از سرمایه سنگینی برخوردار باشند، یا باید درآمد مازادی را برداشت کنند تا ذخایر نقدینگی لازم برای مواقع ضروری را برای خود شکل دهند. به همین دلیل است که بسیاری از کسبوکارها با موسسانی کار خود را شروع میکنند که این افراد شغلی دارند و همزمان به فکر راهاندازی یک کسبوکار هستند. بهرهگیری از یک کمک حرفهای در زمینه مدیریت پولی میتواند همیشه یک ایده خوب باشد.
3- خستگی شغلی
ساعتها کار و فشار دائمی، حتی صبورترین افراد را به ورطه خستگی و فرسودگی شغلی میکشاند. بسیاری از صاحبان مشاغل حتی کارآفرینان موفق، درگیر ساعات کاری طولانی، حتی طولانیتر از ساعات کار پرسنل خود میشوند. ترس از توقف کار در صورت غیبت کارآفرین، باعث میشود آنان از کوچکترین غیبتی اجتناب کنند. غافل از اینکه فرسودگی شغلی میتواند منجر به اتخاذ تصمیمات شتابزده و نادرست درباره کسبوکار شود و به آن آسیب بزند. بنابراین ضروری است که تعادل درستی بین ساعتهای کاری و موفقیت در کسبوکار ایجاد کنید.
4- اتکا به موسس
آیا اگر ماشینی به شما بزند، فردای آن روز کسب و کارتان به فعالیت خود ادامه خواهد داد؟ کسبوکاری که بدون بنیانگذار خود نتواند کار کند، کسبوکاری است با موعدی مقرر برای نابودی. بسیاری از کسبوکارها از وابستگی به موسس خود رنج میبرند. در تئوری مقابله با این چالش ساده است و راه آن تفویض کنترل و نظارت به کارکنان یا شرکاست. در عمل اما این یک مشکل جدی برای موسس شرکت است چون معمولا مستلزم کوتاهآمدن در مورد سطح کیفیت انجام کارهاست. البته این کوتاهآمدن فقط تا زمانی است که آن شخص کار را یاد بگیرد.
5- تعادل بین کیفیت و رشد
حتی وقتی که یک کسبوکار به موسس خود متکی نباشد، زمانی فرا میرسد که مسائل و دشواریهای مربوط به رشد مجموعه، با مزایای آن سربهسر میشود یا حتی از مزایای آن بیشتر هم میشود. متاسفانه معمولا اینگونه است که مشارکت و توجه صاحب کسبوکار به جزئیات، باعث موفقیت آن میشود. بنابراین بسیاری از صاحبان کسبوکارها خود را به این عادتها وابسته میدانند تا بتوانند توسعه شرکت خود را رقم بزنند. فاصله بین ارایه کار بیکیفیت تا اعتیاد ناسالم و بیش از حد به کیفیتگرایی، طیف وسیعی را شامل میشود و این بر عهده صاحب کسبوکار است که فعالیت مجموعه را به سمتی هدایت کند تا تعادل بین رشد و کیفیت ایجاد شود و کیفیت آسیبی نبیند.
منبع: Investopedia
نویسنده: اندرو بیتی
مترجم: شادی آذری
تبادل نظر