۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۱
پیشنهاد جدید برای جایگزینی برجام

ولی نصر، متفکر سیاسی و مفسر مسائل بین‌المللی و از اساتید شناخته شده مسائل خاورمیانه در غرب است. او رئیس مدرسه مطالعات بین‌المللی پیشرفته دانشگاه جانز هاپکینز و مشاور "ریچارد هولبروک" دیپلمات ارشد آمریکایی در امور پاکستان و افغانستان در کابینه اوباما بوده است.

فرارو: به نقل از "فارین افرز"، دقیقا پنج سال از خروج "دونالد ترامپ" رئیس‌جمهوری سابق آمریکا از توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ با ایران و بیش از دو سال از زمانی که "جو بایدن" رئیس‌جمهوری کنونی آمریکا تلاش خود را برای احیای آن آغاز کرد، سپری می‌شود. علیرغم امیدهای بسیار، بایدن موفق نشده برجام را احیا کند که همین موضوع تا حدی شکست دولت او محسوب می‌شود. بایدن در مذاکرات اولیه در تحت فشار قرار دادن کنگره برای حمایت از طرحی بحث برانگیز در حوزه سیاست خارجی در زمانی که به حمایت نمایندگان آن نهاد برای برنامه داخلی‌اش نیاز داشت دچار تردید شده بود. از سوی دیگر، بخشی از شکست تلاش او به دلیل عدم همراهی طرف ایرانی بود. تهران با طولانی شدن مذاکرات موانعی را ایجاد کرد و خواسته‌های متعددی را مطرح نمود از جمله تضمین عدم خروج مجدد دولت بعدی ایالات متحده از توافق که واشنگتن به سادگی نتوانست آنها را برآورده کند.

در نتیجه، از سپتامبر ۲۰۲۲ میلادی عملا هیچ گونه پیشرفتی در مذاکرات حاصل نشده است. دو طرف تا حصول توافق فاصله زیادی دارند. با این وجود، برنامه هسته‌ای ایران درحال‌حاضر پیشرفته تر از هر زمان دیگری است. به گفته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ایران اورانیوم را تا ۸۴ درصد غنی‌سازی کرده است که صرفا یک درصد کم تر از خلوص درجه تسلیحاتی است. ایران هم چنین مواد شکافت‌پذیر غنی ‌شده کافی برای ساخت چندین بمب را در اختیار دارد. مقام‌های پنتاگون می‌گویند ایران می‌تواند ظرف مدت چند ماه یک سلاح هسته‌ای عملیاتی را تولید کند. در نتیجه، به دلیل اشتباه استراتژیک ترامپ ایران به صورت بالفعل به یک کشور هسته‌ای تبدلی شده و هر زمانی می‌تواند با تصمیمی سیاسی به تسلیحات هسته‌ای دست یابد چرا که از قابلیت آن برخوردار است.

حتی اگر مذاکرات از سر گرفته شود بعید به نظر می‌رسد که بتوان برجام را نجات داد. برنامه هسته‌ای ایران به قدری پیشرفت کرده که نمی‌توان آن را با توافق مهار کرد و فضای سیاسی در غرب برای مذاکرات معنادار مساعد نیست. ناآرامی‌های داخلی چند ماه گذشته ایران نیز اشتهای واشنگتن و پایتخت‌های اروپایی برای لغو تحریم علیه ایران، به عنوان بخش ضروری هر گونه توافق را از بین برده است. حمایت ایران از تهاجم روسیه علیه اوکراین نیز باعث ایجاد جو منفی علیه تهران در افکار عمومی غرب شده است.

حتی اگر دولت آمریکا نیز حاضر به لغو تحریم باشد مشخص نیست آیا حکومت ایران نیز واقعا علاقمند نهایی کردن توافق با دولتی است که ممکن است در کم تر از دو سال آینده از قدرت ساقط شود یا خیر.

در نتیجه، سیاست‌گذاران تلاش می‌کنند تا طرح "ب" را طراحی کنند اما نسخه‌های‌شان سیاست‌هایی تکراری هستند: «تحریم‌ها و انزوای بین‌المللی، اقدام مخفیانه، مانورهای نظامی و تهدیدهای نظامی.» این گزینه‌ها در دو دهه گذشته نتوانسته‌اند پیشرفت هسته‌ای ایران را مهار کنند. به نظر می‌رسد کاخ سفید علاقمند نوعی توافق "کم‌تر برای کم‌تر" است که طبق آن امریکا بخش عمده تحریم‌های خود را علیه ایران حفظ می‌کند و در مقابل مشکل‌زاترین جنبه‌های برنامه هسته‌ای ایران در ازای معافیت‌های جزیی از تحریم‌ها مسدود می‌شوند.

درحال‌حاضر اما تهران علاقه‌ای به پذیرش این خواسته آمریکا ندارد. اگر آمریکا و اروپا نمی‌خواهند ایران به کشوری دارای سلاح هسته‌ای تبدیل شود و هم چنین نمی‌خواهند برای به تعویق انداختن برنامه هسته‌ای آن کشور به ایران حمله نظامی انجام دهند به یک رویکرد دیپلماتیک جدید نیاز دارند. خوشبختانه رویدادهای اخیر در خاورمیانه فرصتی برای آنان ایجاد کرده است. ممکن است توافق ایران و آمریکا ناممکن باشد اما با برقراری رابطه بهتر پادشاهی‌های غرب حوزه خلیج‌فارس با ایران که زمانی ناممکن به نظر می‌رسید، توافقی پایدارتر برخلاف برجام امکان‌پذیر است. این توافق تازه به تهران آرامش اقتصادی معنادارتر و پایدارتری ارائه می‌دهد و می‌تواند به طور دائم و نه موقت برنامه هسته‌ای ایران را مهار کند.

اگر این توافق منطقه‌ای موفق باشد حتی می‌تواند تهران را به این نتیجه برساند که دیگر نیازی به ادامه حمایت از شبه‌نظامیان در منطقه ندارد و یا دست کم حمایت خود از آن نیروهای نیابتی کاهش خواهد داد. در نتیجه، چنین توافقی می‌تواند ثبات بیشتری را برای منطقه به ارمغان آورد.

غرب در دیپلماسی هسته‌ای خود با ایران معاملات محدود را دنبال کرده است. برای مثال، بسیاری از مفاد برجام به مرور زمان حذف می‌شوند و این توافق عمدا مشکلات منطقه‌ای از جمله تامین مالی گروه‌های نیابتی از سوی ایران را نادیده می‌گیرد زیرا سیاست‌ذاران غربی معتقد بودند که نمی‌توانند به توافق هسته‌ای دست یابند و به تنش‌های دیگر در منطقه نیز به طور همزمان رسیدگی کنند. آنان تصمیم گرفتند ابتدا بر روی توقف برنامه هسته‌ای ایران تمرکز کرده و سپس در آینده به مسائل دیگر بپردازند. با این وجود، این رویکرد محدود دیگر قابل اجرا نیست. برنامه هسته‌ای امروز ایران برای محدودیت‌های موقت و اقدامات شفاف به منظور کاهش نگرانی‌های غرب و اسرائیل بسیار پیشرفته محسوب می‌شود. آمریکا نیز نشان داده که نمی‌تواند به وعده هایش پایبند باشد.

این موضوع سبب شده تا غرب نتواند منافع اقتصادی موثر و پایداری به ایران ارائه دهد. اروپایی‌ها نیز به نوبه خود ثابت کرده‌اند که نمی‌توانند بدون موافقت آمریکا به وعده‌های اقتصادی خود به ایران عمل کنند. شکست برجام نشان داد که یک توافق هسته‌ای موفق مستلزم کاهش تنش ایران با همسایگان‌اش است.

زمانی که برجام در سال ۲۰۱۵ نهایی شد عربستان سعودی و امارات متحده عربی آن توافق را به مثابه چک سفید امضایی تلقی کردند که به زعم آنان به ایران اجازه می‌داد نفوذ و حضور خود را در کشورهای عربی تعمیق بخشد و برنامه موشکی‌اش را گسترش دهد. در نتیجه، آنان از ترامپ خواستند تا از توافق خارج شود و او به اشتباه این خواسته را پذیرفت.

اکنون سال‌ها از زمان خروج ترامپ از برجام می‌گذرد و کشورهای عربی دریافته‌اند خواسته شان اشتباه بزرگی بود. پایان برجام باعث رفتار تهاجمی تر و انتقام‌جویانه‌تر ایران شد. اگرچه کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس قادر به احیای توافق هسته‌ای با ایران نیستند اما نگرانی شان در مورد ایران به شکل متناقضی حصول یک توافق بزرگ‌تر و منطقه‌ای را به گزینه‌ای محتمل و واقعی تبدیل کرده است. این بدان خاطر است که آن کشورها در تلاش برای محدود کردن نفوذ و حضور و حتی حمله ایران به کشورهای شان هستند.

اقدامات آن کشورها در این راستا از سال ۲۰۰۰ میلادی به این سو سابقه نداشته است. کویت و امارات متحده عربی در آگوست گذشته روابط دیپلماتیک کامل خود با ایران را احیا کردند و در ماه مارس ایران و عربستان سعودی پس از هفت سال جدایی در توافقی با میانجی گری چین روابط خود را عادی کردند.

این بدان معناست که اکنون امکان آغاز گفت‌وگو (بدون حضور اسرائیل) برای امنیت و تجارت بیش تر و منطقه‌ای تسلیحات کشتار جمعی و هسته‌ای در خلیج‌فارس فراهم شده است.

شرط لازم برای موفقیت در این عرصه ارائه تضمین از سوی ایران در مورد عدم حمایت مالی و نظامی از بازیگران غیر دولتی در شبه جزیره عربستان و تعهد متقابل کشورهای عربی درباره عدم حمایت از گروه هایی است که ایران را بی‌ثبات می‌کنند.

این رویکرد هم چنین مستلزم موافقت تمامی کشورهای حاشیه خلیج‌فارس با کنترل‌های سخت‌گیرانه توسعه هسته‌ای از جمله ایران است. برای مثال، این کشورها می‌توانند برای همیشه غنی‌سازی اورانیوم بالای پنج درصد را کنار بگذارند، برای همیشه از بازفرآوری پلوتونیوم دست بکشند و پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را به امضا برسانند که برای بازرسان سازمان ملل امکان دسترسی غیرقابل برگشت و افزایش‌ یافته به همه سایت‌های اعلام ‌شده و مشکوک هسته‌ای را فراهم می‌سازد. ایران برای برآورده ساختن این الزامات می‌تواند ذخایر ۲۰ و ۶۰ درصدی مواد شکاف‌پذیر موجود خود را به خارج از کشور انتقال دهد. تمام امضاکنندگان نیز می‌توانند با بازرسی‌ها و سرمایه‌گذاری‌های مشترک در زمینه سوخت هسته‌ای و هم چنین در ایمنی و امنیت هسته‌ای موافقت کنند همان طور که آرژانتین و برزیل در سال ۱۹۸۱ میلادی اقدام مشابهی را انجام دادند.

این مفاد هسته‌ای هزینه کمی برای همسایگان عرب ایران به همراه خواهند داشت زیرا هیچ یک از آنان علی‌رغم جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ریاض درحال‌حاضر دارای یک برنامه چرخه سوخت هسته‌ای بومی نیستند که مجبور باشند آن را کنار بگذارند. با این وجود، این توافق هزینه‌های قابل تحملی نیز برای ایران به دنبال خواهد داشت. این مفاد برخلاف برجام به ایران اجازه می‌دهد با محدودیت‌های بلندمدت برای برنامه هسته‌ای خود موافقت کند بدون آن که زیرساخت‌های هسته‌ای خود را از بین ببرد.

در واقع، ایالات متحده و متحدان اروپایی‌اش می‌توانند و باید فعالانه از چنین توافقی حمایت کنند. آنان باید توافق تجارت آزاد ایران و خلیج‌فارس را از تحریم‌ها مستثنا و معاف کنند و یک مسیر قدرتمند برای رشد اقتصادی تمام طرفین توافق ایجاد نمایند. شورای امنیت سازمان ملل می‌تواند این توافق را به‌عنوان جانشین برجام تایید کند و پیامدهای تنبیهی را برای طرفین نقض‌کننده آن تعیین نماید که می‌تواند شامل اجازه دادن به طرفین برای شکایت از کشورهای خاطی باشد. تثبیت توافق هسته‌ای در چارچوب منطقه‌ای هم چنین اعمال مجدد تحریم‌ها را برای ایالات متحده دشوارتر می‌سازد. در نتیجه، این توافق برای ایران می‌تواند از نظر طول عمر تضمین شده‌تر از برجام باشد و یکی از کاستی‌های کلیدی آن توافق را اصلاح می‌کند.

یک توافق منطقه‌ای وسیع با مخالفت وسیع عناصر تندروی ضد ایرانی در آمریکا و اروپا مواجه خواهد شد؛ چرا که آنان معتقدند چنین توافقی باعث بقای نظام سیاسی ایران خواهد شد. با این وجود، باید گفت که یک توافق راه‌حلی جادویی نخواهد بود که تمام تنش‌های اصلی منطقه را حل کند. هم چنین، بقا یا سقوط یک نظام سیاسی لزوما به روابط خارجی آن بستگی ندارد چنان چه رژیم پهلوی حاکم بر ایران تا سال ۱۹۷۹ میلادی با غرب و کشورهای عربی همسایه ایران روابط خوبی داشت اما در نهایت به دلیل عدم مشروعیت داخلی سقوط کرد.

یکی از مزایای توافق منطقه‌ای این است که روابط اقتصادی قوی‌تر می‌تواند سناریوی درگیری ایران به همسایگان‌اش را برای تهران به گزینه‌ای پرهزینه تر تبدیل کند. با افزایش وابستگی متقابل اقتصادی با ایران کشورهای ثروتمند عربی خلیج‌فارس اهرم‌های بیش تری برای کنترل رفتار تهران به‌دست خواهند آورد. ایران نیز در مقابل از فرصت بازسازی اقتصاد خود برخوردار خواهد شد.

برای آمریکا و متحدان‌اش یک توافق منطقه‌ای گسترده تر مزایای را شامل می‌شود: مانع توسعه برنامه هسته‌ای ایران شده و از رقابت هسته‌ای منطقه‌ای جلوگیری می‌کند.

به عبارت دیگر، این توافق به مراتب بادوام‌تر و قدرت‌مندتر از برجام خواهد بود. اگر این توافق تنش‌ها را بین ایران و همسایگان‌اش کاهش دهد به ایالات متحده این امکان را می‌دهد که بیش‌تر بر دغدغه‌های مهم تری مانند تغییرات آب ‌وهوایی و رقابت میان قدرت‌های بزرگ تمرکز کند.

برچسب‌ها

تبادل نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha