۸ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۰

بحران ارزی که مدام در ایران تکرار می‌شود، توسط کشورهای مختلفی تجربه شده و عوامل آن شناخته شده است.

فردای اقتصاد:‌ اقتصاد ایران از ابتدای دهه ۹۰ بارها تحت بمباران بحران‌های ارزی قرار گرفته است و از این مسیر شوک‌های زیادی متحمل شده است. این روزها که به نظر می‌رسد در میانه چهارمین بحران ارزی یازده سال اخیر هستیم، بررسی تجربه‌های جهانی این پدیده جالب توجه است. بررسی بحران‌های مشابه در کشورهای مختلف به تدریج تصویری از عوامل توضیح‌دهنده و پیش‌بینی‌کننده بحران‌های ارزی را به دست داده است. عواملی که بیشتر آن‌ها در اقتصاد ده سال اخیر ایران حضور داشته‌اند اما به جای برطرف‌کردن آن‌ها، مدام با خود نرخ ارز به عنوان دماسنج و نمایش‌دهنده این نابه‌سامانی‌ها مقابله شده است.

نمودار بالا نشان می‌دهد دنیا به ویژه در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی با بحران‌های ارزی فراوانی روبه‌رو بوده است. از این رو، ادبیات اقتصادی گسترده‌ای برای بحران‌های این بازه زمانی به وجود آمده است. برای هر کشور بحران ارزی تبدیل شده به تجربه حادی که در بسیاری موارد به تغییرات مهمی در سیاست‌ها منجر شده است.

هجوم تقاضای سفته‌بازانه در بازار ارز، در هر کشوری ممکن است به دلایل متفاوتی رخ دهد. با این حال در بسیاری موارد از جمله در کشورهای در حال توسعه، جهش این تقاضا و در نتیجه بحران ارزی بر اساس عواملی بنیادین قابل پیش‌بینی هستند.

نتایج یک مقاله تجربی که بحران‌های ارزی ۳۰ کشور دنیا طی سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۶ را واکاوی کرده، نشان می‌دهد نرخ بالای چاپ پول، کسری‌های حساب جاری، انحراف نرخ ارز حقیقی، سطح پایین ذخیره ارزی، شوک منفی تجاری، رشد منفی درآمد سرانه و در نهایت سرایت بحران از کشورهای شریک تجاری عوامل اصلی توضیح‌دهنده این بحران‌ها هستند. این مقاله دو معیار اصلی برای تعریف بحران ارزی دارد؛ اول این که افزایش اسمی نرخ ارز باید با سرعت بالایی (نسبت به نوسانات معمول یک اقتصاد) رخ دهد و دوم این که پرش نرخ ارز باید به طور معناداری قدرت خرید پول داخلی را تکان دهد؛ برای مثال در شرایط تورم بالا اگر نرخ ارز صرفاً هم‌اندازه با تورم افزایش می‌یابد، تحت تعریف بحران ارزی قرار نمی‌گیرد.

چاپ پول بیشتر، ارزش پول کمتر

اصولاً وقتی کالاهای داخل یک اقتصاد از طریق رشد حقیقی اقتصادی افزایش پیدا نکرده باشد، افزایش پول چاپ‌شده که به صورت انحصاری از سوی دولت صورت می‌گیرد، صرفاً قیمت هر کالا بر مبنای آن پول را افزایش می‌دهد. به عبارت دیگر، قدرت خرید آن پول ملی کاهش می‌یابد.

انگیزه دولت‌ در سوءاستفاده از قدرت چاپ پول به انگیزه‌اش برای هزینه‌کرد بیشتر نسبت به درآمد برمی‌گردد. «پولی کردن کسری بودجه» باعث ایجاد تورم و کاهش ارزش پول در مقابل سایر ارزها می‌شود. در شرایطی مثل شرایط کنونی ایران که دولت به ویژه در وضعیت تحریمی توانی برای کاهش کسری بودجه خود ندارد، انتظار آحاد اقتصادی این است که روند چاپ پول در آینده هم ادامه پیدا خواهد کرد و بنابراین رشد نرخ ارز پیش‌بینی‌پذیر است. در نتیجه چاپ پول کنونی و مورد انتظار در آینده یکی از عوامل توضیح‌دهنده جهش ارزی است.

انحراف نرخ ارز از مسیر تورم

همان‌طور که بارها درمورد سیاست‌های غلط ارزی در ایران گفته شده، تثبیت نرخ اسمی ارز در شرایطی که تورم بالایی وجود دارد، امکان پرش فنر ارزی در آینده را بالا می‌برد. پژوهش‌ها از تجارب جهانی هم می‌گویند فاصله‌گرفتن نرخ ارز حقیقی (تورم‌دررفته) از مقادیر بلندمدتش پیش‌بینی یک بحران ارزی در آینده را راحت‌تر می‌کند؛ یعنی اگر نرخ ارز از تورم جا بماند، پتانسیل جهش خواهد داشت.

ناهم‌خوانی دخل و خرج ارزی

تراز حساب جاری منفی به این معنی است که صادرات و انتقال ارزی به داخل از واردات و انتقال درآمد ارزی به خارج عقب افتاده است. در نتیجه عرضه ارز از تقاضای ارز کمتر می‌شود. تراز تجاری در ایران در اکثر مقاطع به کمک درآمد نفتی از حالت منفی درمیامده است. بنابراین بازار ارز در دوران کمبود درآمد نفتی از این نظر هم تحت فشار قرار گرفته است.

البته اگر تغییرات این متغیر کاملاً در نرخ ارز منعکس می‌شد، احتمالاً تراز تجاری منفی اطلاعات اضافه‌ای درمورد احتمال وقوع بحران ارزی نمی‌داد. اما چون معمولاً همه اطلاعات تراز تجاری در نرخ ارز منعکس نمی‌شود، در واقعیت توضیح‌دهندگی خوبی برای بحران‌های ارزی در دنیا داشته است.

شوک‌های تجاری هم پای ثابت بسیاری از بحران‌های ارزی در جهان بوده‌اند. یکی از ابعاد شوک تحریم بر اقتصاد ایران هم شوک تجاری بوده است.

در کنار این متغیرها، نسبت ذخایر ارزی به نقدینگی هم به عنوان عامل مؤثری شناخته شده است. برخی پژوهش‌های تجربی نشان می‌دهند همواره در ماه‌های منتهی به وقوع بحران ارزی، ذخایر ارزی بانک مرکزی به شدت کاهش می‌یابند.

سایه رشد اقتصادی منفی روی جهش ارزی

رشد سرانه اقتصادی منفی هم از عوامل تجربی دخیل در بحران‌های ارزی است. یکی از سازوکارهای اثرگذاری این عامل این است که در شرایط رکود و رشد منفی، دولت‌ها انگیزه بیشتری دارند تا با سیاست‌های انبساطی مالی و پولی اقتصاد را تحریک کنند. چنین

نقش تقاضای سفته‌بازانه چیست؟

برخی مقالات نقش هجوم سفته‌بازانه به بازار ارز را در بحران‌های ارزی بررسی کرده‌اند. این جهش تقاضا به صورت تصادفی به وجود نمی‌آید. مثلاً وقتی سفته بازان احساس کنند که یک نرخ ارز ثابت به شدت توسط حکومت دنبال می‌شود، انگیزه‌شان برای تقاضا بالا خواهد رفت.

پیش‌بینی افزایش نرخ ارز از سوی آحاد اقتصادی می‌تواند نوعی پیش‌بینی خودمحقق‌شونده باشد. این پیش‌بینی عمومی می‌تواند تحت اثر هرکدام از عوامل ذکرشده در بالا به وجود آمده باشد. اما به طور کلی کاهش سریع ارزش پول ملی کشورها یک اتفاق صرفاً اقتصادی و مربوط به بازار ارز نیست و می‌تواند نمایش‌گر افول اعتماد عمومی به سیاست‌های دولت و چشم‌اندازهای موجود باشد. در شرایط فعلی ایران هم بی‌اعتمادی موجود به سیاست‌های بانک مرکزی و همچنین پیش‌بینی‌های نامساعد از وضعیت روابط خارجه (و در نتیجه درآمد ارزی دولت) زمینه بحران‌های پیاپی را هموار کرده است.