نیمه پنهان توافق تهران-ریاض

دکتر آریابرزن محمدی
۲۴ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۹:۵۹

برندگان و بازندگان توافق ایران و عربستان چه کشورهایی هستند؟ دکتر آریابرزن محمدی، پژوهشگر مسائل خاورمیانه و جهان عرب پاسخ می‌دهد.

فردای اقتصاد: توافق ایران و عربستان دستاوردی مهم است اما پایان ماجرا نیست؛ طرفین وضعیت لا غالب و لا مغلوب (نه پیروز و نه شکست‌خورده) را به خوبی درک کردند و این آغازیست برای یک ماجرای خوب.

 خاورمیانه از بسیاری جهات یک میراث نهادینه شده دردل تاریخ است با الگوهای تکرار شونده که از دور دل می برد و از نزدیک زهله؛ دامی است به شکل دانه؛ از جمله این الگوهای تکرار شونده سکه‌ای است از جنس نقره داغ که یک رویش نفوذپذیری و روی دیگرش هژمونی ستیزی و مقاومت خیزی؛ منظومه‌ای است در دل بی‌نظمی که سوداگران خیال خامش را میفریبد تا چشم بر انگاره هژمونی‌ستیزی ببندند و تنها الگوواره نفوذپذیری را بازشناسی کنند.

 این را نخبگان حاکم عربستان به محک تجربه دریافتند و پس از تحمل هزینه‌های بسیار، برآن شدند که از راه رفته بازگردند و آب رفته را به جوی هدایت کنند. جمال عبدالناصر و صدام حسین تکریتی، هرکدام به نوبه خود، در این راه بخت خویش آزمودند اما پیش از بیرون کشیدن رخت خویش، به ورطه افول و چاه سقوط درغلطیدند.

طالع سعد اما یار ولیعهد جوان سعودی است که سوزن‌بان ریل قطار را به موقع عوض کرد وگرنه لوکوموتیوی که سوختش دلارهای بادآورده نفتی بود و بخار مخزنش غرور جوانی، می‌رفت تا ژرفای سقوط ناصر و صدام را ملاقات کند.

توافق ایران و عربستان با استقبال گسترده سران کشورهای عرب روبرو شد، امری که نشان دهنده هماهنگی‌های پیشین ریاض با این دولت‌ها بوده، همچنین اشاره به احیای توافقنامه همکاری ۱۹۹۸ و توافقنامه امنیتی ۲۰۰۱، نویدبخش تحولی عمیق در روابط میان دو کشور است که فراتر از یک تنش‌زدایی و یا صلح سرد، درپی بازتعریف کلی مناسبات میان تهران و ریاض، با پیامدهای مثبت منطقه‌ای است.

 جنگ یمن برای ریاض باتلاق شده بود و محکومیت بین المللی، چهره بن سلمان را مخدوش و در نزد افکار عمومی جهان از او سلب اعتبار کرده بود.
این نزدیکی می تواند پایان منازعه‌ای بی حاصل را برای سعودی‌ها رقم بزند و بودجه جنگ را صرف پیشبرد اهداف افق ۲۰۳۰ سازد.
بن سلمان، برای متنوع‌سازی اقتصاد، محتاج سرمایه‌گذاری خارجی است، سرمایه ترسوست و از پهپاد هراس دارد؛ یکی از نتایج صلح منطقه‌ای، نگاه مثبت سرمایه‌گذاران بین‌المللی به طرح‌های بلندپروازانه بن سلمان خواهد بود.
زمانی که ملک سلمان در سال ۲۰۱۵ به قدرت رسید، اقتصاد عربستان در حال گذر از شوک رکود بزرگ قیمت نفت بود. در عرض چند ماه، قیمت نفت از ۱۰۰ دلار به ۵۰ دلار در هر بشکه رسید و عایدات نفتی پادشاهی به نصف کاهش یافت. عربستان نیاز به اتخاذ تدابیر ریاضتی عمده داشت، از همین رو محمد بن سلمان در سال ۲۰۱۶، چشم انداز ۲۰۳۰ را رونمایی کرد، یک پروژه اصلاح اقتصادی بر اساس گزارشی که توسط شرکت مشاوره نه چندان خوشنام «مک‌کینزی» تهیه شده‌بود.
عربستان علی‌رغم درآمدهای سرشار نفتی به دلیل جمعیت بومی ۲۲ میلیون نفری، قادر نیست رفاه ملتش را به سطح دیگر کشورهای شورای همکاری خیج فارس برساند  و جی.‌دی.پی (تولید ناخالص داخلی) سرانه‌اش فاصله معناداری با قطر، امارات و کویت دارد. ۶۷ درصد از جمعیت ۲۲ میلیونی بومی عربستان، کمتر از ۳۵ سال سن دارند، نرخ بیکاری عربستان در یک دهه گذشته دوبرابر شده و بیکاری جوانان (۱۵-۲۴) در این کشور به ۲۱ درصد می‌رسد.[۱]
همچنین بیست درصد جمعیت این کشور زیر خط فقر قرار دارند.[۲] ضمنا میزان رشد جمعیت در این کشور از چهار درصد در سال ۲۰۰۶ به سطوح منفی در سال ۲۰۲۱ رسیده [۳] و نشانه‌ای از کاهش امید به آینده در میان شهروندان این پادشاهی نفتی.
 محمدبن سلمان به نیکی می‌داند که اگر هرچه زودتر به وضعیت اقتصاد، سروسامان ندهد، سیاست سرکوب مخالفان، کیش شخصیت و ناسیونالیسم از بالای او به تنهایی نمی‌تواند ضامن بقای او در قدرت شود؛ افزایش آزادی‌های اجتماعی و استراتژی تفریح و سرگرمی‌ برای جوانان نیز در نهایت تاریخ انقضایی دارد.
 مقامات دولت عربستان امیدوارند از طریق اجرای سیاست‌های چشم انداز ۲۰۳۰ عربستان، همزمان با اقدام برای خصوصی‌سازی بیشتر صنایع، نرخ بیکاری و وابستگی اقتصاد به نفت را کاهش دهند.
 بن سلمان فراتر از محاسبات سیاست‌خارجی، برای رشد و توسعه داخلی نیز به شدت محتاج تغییر پارادایم منطقه از تقابل فرسایشی به ثبات و همافزایی اقتصادی بود؛ از همین رو اهمیت سطح ملی تحلیل توافق میان تهران و ریاض، دست‌کمی از سطح منطقه‌ای و بین‌المللی آن ندارد. 

 خاورمیانه مانند جهان، آبستن نظم جدید است، نظمی که اژدهای جوانش، شی جین پینگ است و شیر پیرش جو بایدن.

 در بطن این نظم درحال تکوین، ایران و عربستان برای چین ذیل انگاره استراتژیک قرار دارند.
 چین نخستین شریک تجاری هر دو کشور است و امنیت انرژی، مهمترین سودای این شراکت است. از سال ۲۰۰۵، واردات نفت آمریکا روند نزولی داشته و چین همچنان سیر صعودی را می‌پیمود تا جایی که چین در سال ۲۰۱۷ از آمریکا پیشی گرفته و به بزرگترین واردکننده نفت جهان بدل شد که حدود نیمی از این واردات از خاورمیانه تامین می‌شود.
 پکن همچنین در اندیشه در انداختن طرحی نو در جهان است که افول ایالات متحده و صعود خویش را تسریع می‌کند و نقشش در آینده مناسبت بین المللی را ارتقاء می‌بخشد، طرحی که شی جین پینگ، در ۲۰۱۳ آن را کمربند و راه نام نهاد.
 چین، پیشینه استعماری و ترجیح ایدئولوژیک ندارد و در عرصه‌ای  وعده سرمایه گذاری کلان می‌دهد که برای کشورهای درحال توسعه به شدت حیاتی است: عرصه زیرساخت.
 تجمیع این رویکردها، منجر به همافزایی قدرت نرم و سخت اقتصادی چین شده است. اگر آمریکا در بدو تولد نظام دوقطبی با طرح مارشال تلاش کرد و موفق شد تا جلوی نفوذ شوروی در اروپای غربی را بگیرد، چین نیز در آستانه نظم جهانی چند قطبی، با طرح راه ابریشم جدید، مهار آمریکا را در مقیاسی جهانی دنبال می‌کند. تهران با امضای توافقنامه ۲۵ ساله، «نگاه به شرق» خود را تثبیت کرد و با همآوایی با ابتکار «کمربند و راه» چشم‌اندازی روشن از آینده همکاری‌ها را در برابر چشمان پکن ترسیم کرد.
 ایران با جمعیت هشتاد و چند میلیونی، منابع سرشار نفت و گاز، نیروی کار جوان و خبره، اقتدار دفاعی درونزا و پتانسیل های خیره‌کننده ژئوپلتیک و ژئواکونومیک، کشوری است که چین قادر به نادیده گرفتن آن نیست. از آن سو، عربستان سعودی بزرگترین تامین کننده نفت چین است که ۱۸ درصد از کل خرید نفت خام چین را تامین می کند. درضمن ریاض بازیگری بازی‌ساز در اوپک‌پلاس است که از زمان جنگ نفتی ۲۰۲۰ به دنیا ثابت نمود که در نبرد قیمتگذاری حریفی است که نباید دست کمش گرفت. این را دونالد ترامپ در ۲۰۲۰ و جو بایدن در ۲۰۲۲ به خوبی درک کردند. وزن کشی نفتی ۲۰۲۰ در برابر روسیه و آمریکا بود ولی در سال ۲۰۲۳ جو بایدن رفتار ریاض را همسویی با پوتین قلمداد کرد. این کنش مستقلانه و محاسبه‌گرانه ریاض نمایانگر این واقعیت است که عربستان در سال‌های اخیر و به‌ویژه پس از ناامیدی از اراده آمریکا برای تامین امنیتش، در حال متنوع سازی متحدان خویش است.
 با این حال و علی‌رغم انتقادهای حقوق بشری بایدن، آمریکا هنوز متحد اول امنیتی نظامی عربستان است ولی واشنگتن دیگر آن نفوذ سابق را بر تصمیمات ریاض ندارد. چین از سال ۲۰۱۳ در زمینه توسعه برنامه موشکی عربستان با این کشور همکاری می کرد ولی عمده تحول در روابط دو کشور از سال ۲۰۱۶ آغاز شد، زمانی که چین و عربستان سعودی توافق کردند که روابط دوجانبه خود را به سطح مشارکت استراتژیک جامع ارتقا دهند. بی‌سبب نیست که چشم انداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی دارد که در سال ۲۰۱۶ توسط محمد بن سلمان راه اندازی شد از حیث اهداف اعلام شده، شباهت زیادی با اهداف اعلام شده ابتکار کمربند و راه دارد: «تقویت ارتباط متقابل از طریق همکاری در زمینه انرژی، تجارت، سرمایه‌گذاری و فناوری‌های نوین».۴]
صندوق سرمایه‌گذاری حاکمیتی عربستان با بیش از ۶۲۰ میلیارد دلار دارایی و مازاد درآمدهای نفتی سال‌های اخیر عربستان، از جمله جاذبه‌های غیرقابل انکار این کشور برای چین است. به عنوان نمونه سال گذشته آرامکو اعلام کرد که ده میلیارد دلار در یک مجتمع پالایشگاهی در شمال شرق چین، سرمایه‌گذاری خواهد کرد. همچنین در سفر اخیر شی به منطقه، عربستان و امارات اعلام آمادگی کردند تا حدود ۱۰ میلیارد دلار در در پروژهای مربوط به دالان اقتصادی پاکستان-چین (سی‌پیک) سرمایه‌گذاری کنند. [۵] چین شریک تجاری اصلی کشورهای عربی است؛ ارقام این تجارت بدون در نظر گرفتن سرمایه گذاری‌های زیرساختی مرتبط با ابتکار کمربند و راه  به ۳۳۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ می رسد که ۲۰۰ میلیارد آن تنها سهم تجارت با عربستان سعودی و امارات بوده است. چین تاکنون با الجزایر، مصر، ایران، عربستان سعودی و امارات اسناد همکاری استراتژیک امضا کرده است. [۶] بنابراین، منافع کلان چین اقتضا می‌کند که از ثبات و همکاری چندجانبه در خاورمیانه حمایت کند. صاحبنظران، اتحادیه اروپا را غول اقتصادی و کوتوله سیاسی قلمداد می کنند، شی جین پینگ در آغاز دوره سوم زمامداریش با میانجی‌گری موفق میان ایران و عربستان نشان داد که در هر دو عرصه توانمند است و از این مدخل ورود قدرتمند خود را به عرصه سیاست بین الملل با صدای بلند اعلام کرد. جو بایدن اما با نگرانی نظاره‌گر این واقعیت است که خاورمیانه از میان انگشتانش میلغزد و از دست او کار زیادی برنمی‌آید.

توافق میان تهرات و ریاض نشان داد که بدون برجام نیز می‌توان پروندهای دشوار منطقه را حل و فصل کرد. هرچند نباید از نظر دور داشت که اگر هیچ امیدی به احیای برجام نمی‌رفت، ای بسا ریاض مانند گذشته دست به وقت‌کشی می‌زد تا شاید در آینده، شرایط به گونه دیگری رقم بخورد. در ضمن تعیین فاصله دوماهه برای اجرایی شدن توافق از سرگیری روابط، گویای این امر است که احتمالا مذاکره بر سر جزئیات ادامه دارد.
 سلطنت عمان نیز برای میانجی‌گری تلاش کرد اما در نهایت، عربستان نه بغداد و نه مسقط، بلکه پکن را به عنوان تمام‌کننده کار برگزید؛ ریاض علاوه بر میانجی به دنبال کشوری بود که نقش ضمانت کنندگی را نیز در این توافق برعهده بگیرد و چین در این عرصه بهترین گزینه بود.
 خروج آمریکا از افغانستان سیگنال قدرتمندی بود که واشنگتن نه می‌خواهد و نه می‌تواند نقش سابقش را در منطقه و جهان ایفا کند. ناتوانی غرب در حل و فصل منازعه اوکراین پس از گذشت یک سال، این تلقی را نزد سران عرب تقویت کرد که دوران چند قطبی، دیگر نه یک آینده محتمل نیست بلکه واقعیت ملموس جهانی است. دستاورد بزرگ چین در میانجی‌گری موفق میان ایران و عربستان و شبه اجماع جهان عرب در استقبال، این توافق بدین معنی است که از این پس رهبران عرب مهره‌هایشان را بر اساس بازی چندقطبی خواهند چید و کارتهایشان را با پیش‌فرض ایران به مثابه یک بازیگر قدرتمند منطقه‌ای، انتخاب خواهند کرد.
البته در این بافتار، ضروریست که به کشورهای کوچکتر خلیج فارس اطمینان داده شود که نزدیکی ایران و عربستان به معنی کاهش وزن آنها در روابط دو و چندجانبه نخواهد بود. در غیر این صورت، ممکن است کشورهایی مانند امارات  در پی خنثی‌سازی این نزدیکی برآیند.
عراق پس از بحران‌های سال‌های اخیر، ضرورت بازسازی و توسعه همه‌جانبه را بیش از پیش احساس می‌کرد، و رفع تنش در منطقه پیش‌نیاز این دو ضرورت بود. از سرگیری روابط تهران و ریاض، خبر خوبی برای منطقه است؛ پایان جنگ یمن، برقراری ثبات سیاسی و رفاه اقتصادی در عراق، خروج لبنان از بحران اقتصادی و بازسازی سوریه، نیازمند توافق و همکاری ایران، عربستان و همراهی دیگر کشورهای منطقه است.
 اسراییل، بزرگترین بازنده این توافق است هرچند نباید در این باره دچار اغراق در تحلیل شد؛ تل‌آویو روابط نزدیکی با پکن دارد و عادی‌سازی با کشورهای عرب هنوز در جریان است. توافق میان ایران و عربستان و بحران داخلی اسرائیل ممکن است روند عادی سازی را با تاخیر مواجه سازد اما بسیار بعید به نظر می‌رسد که پتانسیل  معکوس سازی آن را دارا باشد؛ ریاض روابط غیر علنی خود با اسرائیل را قطع نخواهد کرد ولی در برقراری روابط علنی نیز عجله‌ای نخواهد داشت؛ در ضمن ریاض هیچگاه مایل نبوده در این‌باره، دنباله رو ابوظبی به نظر برسد پس اگر درآینده، عادی‌سازی رسمی میان ریاض و تل‌آویو رخ دهد، عربستان سعودی آن را نه ذیل توافقنامه ابراهیم، که در چارچوب طرح صلح عربی (ابتکار امیرعبدالله) صورت‌بندی خواهد نمود؛ همچنین محمد بن سلمان به خوبی می‌داند که در گزینه‌های عادی سازی، او «ماهی بزرگ» است، پس برای این معامله، بهایی سنگین مطالبه خواهد کرد، آنهم نه از تل‌آویو که از واشنگتن.
 این بها می‌تواند دستیابی به تکنولوژی پیشرفته هسته‌ای و سلاح‌های فوق پیشرفته آمریکایی را شامل شود.

در پایان اگر نظریات روابط بن الملل را دارای اعتبار بدانیم، لاجرم باید بپذیریم که روابط میان ایران و عربستان هنوز تا رسیدن به نقطه توازن و تعادل فاصله بسیار دارد.
 در ادراک تهدید عربستان سعودی، ایران سالهاست که در صدر لیست قرار دارد، زدودن این سوء برداشت از ذهنیت نخبگان حاکم عربستان، کار آسانی نیست ولی اگر قرار است رابطه با عربستان اصلاح شود، چاره‌ای نداریم مگر اینکه در این زمینه گام برداریم.
 در خاورمیانه‌ای که تجارت درون منطقه‌ای در آن، زیر ده درصد است، سرمایه‌گذاری متقابل ایران و عربستان در طرح‌های توسعه‌ای یکدیگر و سرمایه‌گذاری مشترک در پروژه‌های کشورهای منطقه‌، می‌تواند ذهنیت و عینیت ریاض و دیگر کشورهای منطقه را همزمان دچار تحول کند. در گذشته، اکثر تحلیل‌ها، رقابت با حاصل جمع صفر در منطقه را بدیهی انگاشته بودند و غالبا نسبت به مزایای احتمالی همکاری و همافزایی اقتصادی به‌ویژه در زمینه پایانه‌های دریایی و کریدورهای ایران و بنادر و کریدورهای به اصطلاح «رقیب» در منطقه غرب آسیا غفلت ورزیده شده‌است و سناریوهای همکاری با کشورهای همسایه اعم از همسایگان شمالی، ترکیه، پاکستان، افغانستان، شورای همکاری خلیج فارس و عراق در قالب یک منظومه به هم پیوسته و به‌هم وابسته مورد بحث و بررسی جدی قرار نگرفته است. این درحالیست که همافزایی کریدوری-پایانه‌ای می‌تواند  توامان به عنوان علت و معلول همگرایی منطقه‌ای مورد بررسی آینده‌پژوهانه قرار گیرد و منافع و چالش‌های احتمالی چنین سناریوهایی مورد ارزیابی علمی براساس داده‌های حال حاضر و تخمین‌ها و چشم‌اندازهای آینده، مورد ارزیابی قرار گیرد.

[۱] https://data.worldbank.org/indicator/SL.UEM.۱۵۲۴.NE.ZS?locations=SA

[۲]http://documents.worldbank.org/curated/en/۰۹۹۷۴۲۲۱۰۱۳۲۲۸۶۳۸۳/IDU۰cdcaf۹۶۱۰۰۸۴f۰۴۷bb۰۸۴aa۰۰۲۷۲۵f۲۶e۷۶۴

[۳] https://data.worldbank.org/indicator/SP.POP.GROW?locations=SA

[۴] https://www.arabnews.com/node/۲۲۱۳۲۳۱/business-economy

[۵] https://amwaj.media/fa/article/how-china-is-maneuvering-to-secure-new-foothold-in-gcc

[۶] https://www.gisreportsonline.com/r/china-middle-east/