تمایل آمریکا برای برقراری پیمان آمریکا، اسرائیل و عربستان را میتوان از دو جنبه بررسی کرد. از منظر سیاست خارجی میدانیم که انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا نزدیک بوده و جو بایدن به دنبال یک پیروزی دیپلماتیک است. برای رییسجمهوری آمریکا، پیمانی که به موجب آن اسرائیل توسط عربستان به رسمیت شناخته شود، از هر سیاست خارجی دیگری مهمتر خواهد بود. به عبارت دیگر دولت بایدن به دنبال یک سیاست خارجی موفقیتآمیز مربوط به اسرائیل است تا بتواند آن را در جریان انتخابات پیش رو مطرح کند. بایدن با برقراری این پیمان نشان میدهد که دولت متبوع وی به امنیت اسرائیل متعهد است. نشان دادن چنین تعهدی برای روسای جمهوری آمریکا از منظر سیاست داخلی، حائز اهمیت است. به یاد داریم که در دورهی دونالد ترامپ هم پیمان ابراهیم منعقد شد.
اما برای آمریکا برقراری پیمان آمریکا، اسرائیل و عربستان از منظر سیاست خارجی هم اهمیت دارد. از منظر سیاست خارجی میدانیم که چنین پیمانی منجر به آن خواهد شد که اسرائیل و عربستان نزدیکتر شده و این اتفاق از منظر امنیتی به ضرر ایران خواهد شد. در چنین شرایطی ایران تبدیل میشود به تنها کشور منطقه که اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد. در واقع اگر مسئله عربستان و اسرائیل حل شود به این معنی است که فلسطین دیگر مسئله اعراب و اسرائیل نبوده چرا که دیگر بسیاری از کشورهای منطقه اسرائیل را به رسمیت شناختهاند. در مواردی گفته میشود که این موضوع ایران بوده که دو کشور عربستان و اسرائیل را به هم نزدیک کرده است. به نظر من چنین تحلیلی دور از ذهن نیست. اکنون گرچه روابط عربستان با ایران بهبود یافته است ولی گشایش سفارتخانه و برقراری مجدد روابط دیپلماتیک هنوز نتوانسته مسائل اساسی دو کشور را حل کند. مسئله اساسی دو کشور، رقابت برای نفوذ منطقهای است. همینطور مسئله سه جزیره ایرانی، نفوذ و امنیت خلیج فارس هم مطرح است.
حق غنیسازی برای عربستان؟
اخیرا موضوع غنیسازی در خاک عربستان هم مطرح شده است. مسئلهای در آمریکا وجود دارد و آن دادن حق غنیسازی به عربستان است. سیاست کلی آمریکا این است که به هیچ کشوری چنین اجازهای ندهند. حتی پیش از انقلاب هم که رابطه شاه با آمریکا خوب بود ولی باز هم با غنیسازی و بازفرآوری پلوتونیوم در ایران موافق نبود و اجازه آن را نداد. با این حال شاهد آن بودیم که در سالهای بعد از انقلاب در ایران غنیسازی صورت گرفت. چیزی که ایران بعد سالها مذاکره و تحمل تحریمهای گسترده به دست آورد. همانطور که توضیح دادم مخالفت با غنیسازی در کشورها سیاست کلی آمریکا است. با این حال اکنون درباره عربستان این گونه به نظر میرسد که غنیسازی در این کشور به خاطر ایران انجام خواهد شد. گفته شده قرار است غنیسازی توسط آمریکاییها در خاک عربستان انجام شود. این در حالی است که میدانیم که حتی اگر غنیسازی در خاک عربستان توسط آمریکاییها هم صورت بگیرد با این حال هر زمانی که لازم شود عربستانیها میتوانند آمریکاییها را از خاک کشورشان بیرون کرده و کنترل تاسیسات را به دست خود گیرند. در واقع وقتی تکنولوژی ایجاد میشود دیگر نمیتوان آن تکنولوژی را از بین برد و مسئله غنیسازی در عربستان هم همین مشکل را میتواند داشته باشد. این موضوعی است که آمریکاییها هم به واقف هستند. از آن گذشته اگر علاوه بر ایران، عربستان هم غنیسازی داشته باشد، کشورهای دیگر هم ممکن است همین حقوق را طلب کنند. اگر امتیازی به کشوری داده شود، کشورهای دیگر هم ممکن است همان امتیاز را بخواهند. آمریکا سالها تلاش میکرد که ایران به سوی غنیسازی حرکت نکند. همانطور که توضیح دادم حتی در زمان شاه هم از دادن تکنولوژی مربوطه به ایران امتناع شد، با این حال بعد از انقلاب داستانها فرق کرده و ایران با تحمل تحریمهای سنگین برنامه خود را پیش برد و دولت اوباما به این نتیجه رسید که نمیشود برنامه هستهای ایران را کاملا از بین برد بنابراین به غنیسازی محدود در ایران رضایت دادند که این تصمیم درستی بود.
تبادل نظر