اثر هالهای برای اولین بار در سال ۱۹۲۰ توسط یک روانشناس آمریکایی به نام ادوارد تورندایک (Edward Thorndike) معرفی شد؛ وقتی که او در یک پژوهش از فرمانده ارتش خواسته بود، توان مدیریتی افسرانش را رتبهبندی کند. فرمانده به طرز کاملا معناداری به کسانی که از نظر جسمانی جذابتر بودند، نمره توان رهبری بالاتری داد.
فردای اقتصاد: چقدر این جملهها رو قبول دارید؟ «خوشگلها، نمرات بالاتری در مدرسه میگیرند»، «پزشکهای عینکی بیشتر قابل اعتمادند»، «آدمی که کت و شلوار شیکی پوشیده، پیشنهادهای سرمایهگذاری صادقانهتری میده». این یک سوگیری روانشناختی است که به آن «اثر هالهای - Halo Effect» میگویند.
در نقطه مقابل، یک نفر که لباس ژولیدهای پوشیده باشد احتمالا حتی برایپ رسیدن آدرس هم به سراغش نمیروید. به این سوگیری «اثر شاخدار - Horn Effect» میگویند. انگار آن آدم شاخ داشته و سطح هوش و حواسش احتمالا مثل لباس پوشیدنش پوسیده و کهنهس.
حتی قضاوت ما از شغل و میزان درآمد آدمها، به ظاهر آنها بستگی داره. این آزمایش را ببینید؛ دو نفر با شغل تقریبا یکسان، یکی قد بلند و دیگری قد کوتاه؛ از آدمها پرسیدن به نظر شما آنها چه کارهاند و چقدر درآمد دارند؟ جوابهارو با هم ببینیم...
اثر هالهای برای اولین بار در سال ۱۹۲۰ توسط یک روانشناس آمریکایی به نام ادوارد تورندایک (Edward Thorndike) معرفی شد؛ وقتی که او در یک پژوهش از فرمانده ارتش خواسته بود، توان مدیریتی افسرانش را رتبهبندی کند. فرمانده به طرز کاملا معناداری به کسانی که از نظر جسمانی جذابتر بودند، نمره توان رهبری بالاتری داد.
به طور کلی، اثر هالهای زمانی رخ میدهد که یک جنبه از آن فرد، محصول یا حتی شرکت به قدری پررنگ میشود که سایر ویژگیها را پنهان میکند.
شرکتها از این ویژگی برای معرفی محصولات جدیدشون استفاده میکنند. ما مردم هم فکر میکنیم خب وقتی این شرکت ماشینهای خوبی تولید کرده، احتمالا بیسکوئیتهاشم خوشمزهس!
مثالهای اثر هالهای تقریبا همه جای زندگی قابل رویت هست و کسی هم باهاش مشکلی نداره؛ اما وقتی پاش تو دنیای سرمایهگذاری باز میشه، ممکنه به یک دردسر تبدیل بشه.
(مثال۱) خطر سلبریتیها: وقتی یک نفر چند ده هزار یا حتی چندصد هزار نفر دنبالکننده داره، احتمالا یک هالهای دورش شکل میگیره که هرچی بگه مورد پذیرش آدمهاست.
حالا اگر این سلبریتی راجع به یک موضوع سرمایهگذاری مثلا خرید سهام صحبت کنه، هر کسی ممکنه متاثر شه، ولو اینکه سلبریتی ما هیچ دانشی راجع به ماجرا نداشته باشه.
(مثال۲) پوشش لاکچری یا قدرت تحلیل؟ فرض کنید برای مشاوره سرمایهگذاری سراغ دو فرد مختلف رفتید، یکی با لباسهای خیلی گرونقیمت و ساعت و کمربند برند؛ دومی با پوششی ساده.
به حرف کدام بیشتر اعتماد میکنید؟
برای خیلی از ما، لباسهای لاکچری مثل یک هاله نور، چشممان را کور میکند و به جای توجه به قوه تحلیل، حرفهای فرد شیکپوش را صادقانهتر ارزیابی میکنیم!
(مثال۳) کارنامه یکساله: خیلیها وقتی میخوان پولشان را در صندوقهای سرمایهگذاری بذارند به بازده یک سال اخیر، خیلی وزن میدهند.
این در حالی است که بازده یکساله یک دارایی، ممکن است شما را فریب بدهد؛ زیرا هیچ دلیلی برای تکرار این عملکرد در آینده وجود ندارد.
بنابراین، باید با دقت بیشتری سابقه تاریخی بلندمدتتر و البته شرح حال امروز آن دارایی را بررسی کنید.
خب حالا به آینه نگاه کنید؛ چند بار تا حالا «اثر هالهای» باعث شده دکمه خرید یا فروش را فشار بدید؟