اگرچه امروز تایوان یک چالش مورد توجه در روابط دو قدرت آمریکا و چین به حساب میآید و توجه تحلیلگران و سیاستمداران را به خود جلب کرده، اما با نگاهی به گذشته میتوان دریافت که این مسئله پدیده جدیدی نیست، بلکه از زمان پیروزی حزب کمونیست چین به یکی از موضوعات مهم در روابط چین و آمریکا تبدیل شده است. وقوع بحرانها در سالهای ۱۹۵۶-۱۹۵۵، ۱۹۵۸ و بحران ۱۹۹۶-۱۹۹۵ از این امر حکایت دارند. اگرچه از زمانی که آمریکا تصمیم به برقراری روابط با جمهوری خلق چین گرفت، این کشور با لغو پیمان اتحاد با تایپه، روابط خود را براساس قانونی موسوم به قانون روابط با تایوان تنظیم میکند. در کنار این قانون، طبق اعلامیههای مشترک دو کشور یا تضمینهای ریگان به چین، آمریکا همواره خود را به سیاست «چین واحد» متعهد دانسته است. هرچند براساس «قانون روابط با تایوان» در سال ۱۹۷۹، آمریکا خود را ملزم به ارائه تسلیحات دفاعی به تایوان نیز میکند.
روابط دو طرف بر سر تایوان پس از آخرین بحران از ثباتی نسبی برخوردار بود، اما به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا به شکلگیری شیوه جدیدی از تعامل چین و آمریکا منتهی شد. موضوعی که خود را در مسئله تایوان نیز به نمایش گذاشت. اولین جرقه در زمانی صورت گرفت که دونالد ترامپ پس از پیروزی در انتخابات در سال ۲۰۱۶، با تسای اینگ وی، رئیسجمهوری تایوان، به گفتوگوی تلفنی پرداخت. اما داستان در همین جا خاتمه پیدا نکرد. همسو با کنار رفتن تدریجی این گزاره که تعامل با چین میتواند این کشور را در نظم بینالمللی ادغام کند و همچنین تشدید نگرانیها در آمریکا نسبت به روند رو به رشد قدرت در چین، دولت ترامپ به طرق مختلف از جمله حمایتهای سیاسی، دیپلماتیک و نظامی، مسئله تایوان را به مسئلهای برجسته تبدیل کرد.
با به قدرت رسیدن جو بایدن نیز سیاست حمایت از تایوان ادامه پیدا کرد. اولین نمود آن دعوت از نماینده تایوان در آمریکا برای حضور در مراسم تحلیف بود که از همان آغاز نشان داد دولت بایدن نیز مسیر چندان متفاوتی با ترامپ را در پیش نخواهد گرفت. البته در همینجا لازم است تکرار شود توافق و اجماع فراحزبی در آمریکا نسبت به مقابله با چین و فضای افکار عمومی هم این امکان را نیز برای دولت جدید آمریکا فراهم کرده بود. سیاست فروش تسلیحات از جمله تصویب انتقال هفتصد و پنجاه میلیون دلاری سلاح به تایوان، دعوت از تایوان برای حضور در نشست دموکراسیها، اعلام رئیسجمهور تایوان مبنی بر حضور نیروهای نظامی آمریکا در تایوان در تاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۲۱ یا تأکید بر روابط با تایوان در قانون اختیار دفاع ملی ۲۰۲۲ همگی نمونههایی از روندهای حمایتی آمریکا از تایوان به شمار میروند. در کنار این موضوعات، اظهارات چندباره رئیسجمهور آمریکا مبنی بر دفاع آمریکا از تایوان در صورت حمله نظامی پکن، موجی از انتقادات از جانب طرف چینی را برانگیخت و از سوی دیگر گمانههایی مبنی بر ترک «استراتژی ابهام» از سوی آمریکا را دامن زد. هرچند کاخ سفید به دنبال این اظهارات تأکید میکند سیاست این کشور هیچ تغییری نکرده است.
آخرین اقدام آمریکا در رابطه با تایوان سفر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان امریکا به تایوان بود. با اعلام قصد سفر به تایوان طبق گزارشها مقامات چینی به طور خصوصی هشدارهای جدی را به دولت آمریکا انتقال دادند. اگرچه بعدا در اعلامیه سفر آسیایی پلوسی نامی از تایوان برده نشد و این امر سبب شد تا این گمانه تقویت شود که به دلیل هشدارهای چین این سفر به تعویق افتاده است، اما در نهایت هواپیمای حامل پلوسی وارد تایوان شد. نکته آنکه پلوسی ارشدترین مقام آمریکایی محسوب میشود که در ۲۵ سال گذشته به تایوان سفر کرده است.
این موضوع فارغ از این که تشدید تنشها میان آمریکا و چین را به نمایش میگذارد حاوی چند نکته مهم است که از طریق آنها میتوان اهداف آمریکا را نیز مورد ارزیابی قرار داد:
اولین نکته به فضای داخلی آمریکا باز میگردد. نزدیک بودن انتخابات کنگره سبب میشود دموکراتها از طریق نمایش سختگیری خود در برابر چین، اعتبار داخلی خود را افزایش دهند. البته ادراکات شخصی پلوسی نیز به یقین عاملی تأثیرگذار به شمار میرود.
موضوع دوم به نگاه طرف آمریکایی به تحولات داخلی چین نیز باز میگردد. اگرچه با توجه به تحولات قبلی، این گمانه وجود دارد که شی جین پینگ برای بار سوم مسند ریاست جمهوری را در اختیار خواهد داشت، اما به سبب اختلافهای موجود در حزب کمونیست، مقامات آمریکا از طریق پیگیری سیاست فشار، خواهان استفاده از این فضا نیز هستند. افرادی چون لی کگیانگ، نخستوزیر کنونی چین، که پیش از انتخاب شی جین پینگ گزینه مطلوب هو جین تائو، رئیسجمهور قبلی چین، بود چه بسا گزینه مطلوبتری از نگاه آمریکایی محسوب میشود.
عامل سوم، به نگرش آمریکاییها از واکنش احتمالی چین باز میگردد. بدین معنا که در نتیجه وجود این ادراک که بیجینگ بهویژه در نتیجه درسهایی که از جنگ اوکراین آموخته (از جمله امکان مقاومت محلی و یا لزوم مدرنسازی بیشتر ارتش) دست به حمله نظامی نمیزند، واشنگتن پرستیژ بینالمللی نیز کسب میکند؛ چراکه همچنان میتواند خود را بهعنوان قدرت برتر به نمایش بکشد که حتی دیگر قدرتهای بزرگ نیز اراده و توان مقابله به آن را ندارند. در کنار این موضوع، استمرار جنگ در اوکراین را نیز در نظر بگیرید که برخلاف پیشبینیهای اولیه، مبنی بر پیروزی فوری روسیه، حرکت کرده است.
در انتها به این نکته باید اشاره کرد که فضای ادراکی رهبران چین کاملا متفاوت از فضایی است که در روسیه غالب است. بیجینگ، از یکسو بر لزوم حفظ رشد اقتصادی به عنوان عامل مشروعیت بخش در داخل مینگرد و از سوی دیگر، به نظر نمیرسد خواهان توسل به حمله نظامی در جهت کسب منزلت و احترام باشد. هرچند در حال حاضر مجبور به نمایش قدرت خود خواهد بود، امری که در چند سال گذشته وجود داشته و از زمان آشکار شدن قصد پلوسی برای سفر در حوزه پیرامون تایوان بهویژه از طریق تحرکات نظامی، بهطور جدی در حال انجام است.
تبادل نظر