جماران: یک تحلیلگر مسائل بینالمللی با اشاره به اینکه بعد از جنگ اوکراین، رقابت آمریکا با چین تشدید شده است، گفت: چین به سرعت دارد خودش را برای رقابت با آمریکا آماده میکند و در نتیجه کشورهایی مثل ایران که در داخل به جمع بندی روشنی در مورد نوع رابطه با چین نرسیده اند، به نوعی از اولویت سیاست خارجی چین کنار گذاشته میشوند. اما هنوز خیلی زود است که ما نتیجه بگیریم چین به ایران پشت کرده یا چین عربستان را جایگزین ایران کرده است زیرا چین با همه کشورهای منطقه کار میکند.
مشروح گفتوگوی خبرنگار جماران با رحمان قهرمانپور را در ادامه میخوانید:
تحلیل شما از سفر اخیر رئیسجمهوری چین به عربستان چیست؟ آیا این سفر میتواند نشانه فاصله گرفتن چین با ایران و جایگزین کردن عربستان در مناسبات منطقهای چین باشد؟
این صورت بندی که بگوییم ایران قبلا جایگاه ویژهای در سیاست خارجی چین داشته و با این سفر عربستان چنین جایگاهی را گرفته، درست نیست. چون اساسا چین در سیاست خارجی خودش مثل آمریکا رفتار نمیکند که بگوییم متحدان منطقهای خاصی دارد. یعنی چین با هیچ کشوری پیمان امنیتی یا شکلی از ائتلاف رسمی ندارد. شاید بشود گفت پاکستان تنها موردی است که چین نگاه ویژهای به آن دارد، نزدیک ۶۰ میلیارد دلار در آنجا سرمایهگذاری کرده و مشخصا اصلیترین هدفی که دنبال میکند مهار هند از طریق پاکستان است.
غیر از آن، چین برنامه استراتژیک آنچنانی در سایر مناطق جهان از جمله خاورمیانه ندارد. مسئله چین بیشتر، پیشبرد فرآیند افزایش قدرت خودش هست، اما بعد از جنگ اوکراین، رقابت آمریکا با چین تشدید شده است. آمریکاییها قبلا از این حرف میزدند که چین در حال تبدیل شدن به یک رقیب است، اما این اتفاق نظر وجود داشت که هنوز آمریکا فرصت مهار چین را دارد و لازم نیست در این مورد عجله کند. اما با جنگ اوکراین و اقدامی که روسیه انجام داد، در آمریکا و حتی اروپا این باور تقویت شد که جهان غرب، یا به تعبیر بایدن «محور لیبرال دموکراسیهای ثروتمند»، یعنی علاوه بر کشورهای غربی کشورهایی مثل ژاپن، استرالیا، نیوزلند، کره جنوبی، باید جلوی روسیه و چین بایستد.
لذا میشود گفت بعد از جنگ اوکراین، چین در شرایطی قرار گرفته که مجبور است رقابتش با آمریکا را تشدید کند و آن حرکت کند و آرام گذشته خودش را لاجرم و به اجبار باید کنار بگذارد. بنابر این، شما میبینید وقتی شی جین پینگ به عربستان میآید، تقریبا فرم و ظاهر سفر مثل سفری است که بایدن به عربستان داشت. یعنی رهبران کشورهای عربی به عربستان میروند و با شی جی پینگ ملاقات میکنند. حتما این یک اتفاق یا تصادف نیست. در واقع چین با همان شیوه آمریکا به سراغ یکی از اصلیترین متحدان آمریکا در خاورمیانه و یکی از اصلیترین بازیگران بازار نفت جهان، یعنی عربستان، رفته و میخواهد بگوید که رقابت آینده جهانی بین آمریکا و چین است؛ و این سفر را باید بیشتر در همین راستا تحلیل کنیم.
یعنی چین به سرعت دارد خودش را برای رقابت با آمریکا آماده میکند و در نتیجه کشورهایی مثل ایران که در داخل به جمع بندی روشنی در مورد نوع رابطه با چین نرسیده اند، به نوعی از اولویت سیاست خارجی چین کنار گذاشته میشوند. اما هنوز خیلی زود است که ما نتیجه بگیریم چین به ایران پشت کرده یا چین عربستان را جایگزین ایران کرده است. زیرا همان طوری که گفتم، چین با همه کشورهای منطقه کار میکند.
ولی طبیعتا چیزی که باعث ناراحتی ایرانیها شده موضع گیری آشکار چین در مورد جزایر سه گانه است. با توجه به اینکه خود چین مسئله تایوان و سیاست چین واحد را دارد، انتظار این بود که ملاحظه ایران را داشته باشد و شاید بتوان گفت این چیزی است که باعث تردید ایرانیها در مورد سیاست آینده چین نسبت به ایران شده است.
ارزیابی پکن این است که ایران سرعت عمل لازم را در تصمیم گیری ندارد
در دو، سه ماه اخیر شاهد ناآرامی هایی در ایران بودهایم و ممکن است نظر آنها این باشد که به سمت کشور دیگری بروند تا با اطمینان خاطر بیشتری بتوانند منابع انرژی مورد نیاز کشورشان را تأمین کنند. نظر شما در این خصوص چیست؟
روابط چین با عربستان جدید نیست که مثلا بگوییم مربوط به یکی دو سال پیش است. از ۱۰ سال پیش چین یکی از اصلیترین واردکنندگان انرژی از بوده و هست، و به موازات ایران تلاش کرده که روابط استراتژیکی با عربستان و امارات داشته باشد و این هم در اسناد چینی آمده است. یعنی سیاست چین در خاورمیانه به نوعی همتراز تلقی کردن ایران، عربستان، امارات و مصر بوده و این چهار کشور را به نوعی همکار استراتژیک خودش تلقی کرده است.
ولی همان طوری که گفتم اینجا مفهوم استراتژیک یا متحد بودن چین با مفهومی که آمریکاییها از اتحاد دارند، متفاوت است. اساسا چین نمیخواهد تعهد امنیتی درباره سایر کشورها بپذیرد. لذا ارزیابی چین از ایران مسئله مهمی است، اما این ارزیابی فقط با یک متغیر نیست. روندی که ما از چند سال پیش با چین داشته ایم، تحت عنوان «توافقهای استراتژیک» و «توافق ۲۵ ساله»، در مسیری رفت که اجماع داخلی در ایران درباره رفتار با چین حاصل نشد. این در حالی است که چین به سرعت وارد یک رقابت جدی با آمریکا میشود و بنابر این میخواهد با کشورهایی که میتواند از طریق آنها فرآیند قدرتیابی خودش را تسریع کند، تعیین تکلیف کند.
یعنی این مسئله ناشی از این ارزیابی پکن هست که ایران سرعت عمل لازم را در تصمیم گیری ندارد و به زبان خیلی ساده میخواهند به ایران بگویند ما منتظر تصمیم گیری شما نخواهیم بود؛ چون رقابت ما با آمریکا سرعت بیشتری گرفته است.
از نظر چینیها ایران در داخل به یک اجماع نظر نرسیده و چین نمیتواند معطل ایران شود
یعنی بحث به نتیجه نرسیدن برجام هم در این قضیه دخیل بوده است؟
مجموعهای از عوامل در هفت، هشت سال گذشته چینیها را به یک جمع بندی در مورد ایران رسانده و آن جمع بندی از نظر چینیها این است که ایران در داخل به یک اجماع نظر نرسیده و چین نمیتواند معطل ایران شود. طبیعی هم هست که چین با توجه به فشار آمریکا بخواهد به سرعت دنبال دوستان و شرکای جدید بگردد. از طرف دیگر شما نباید متغیر «پول» را در تحلیلهای سیاست خارجی چین نادیده بگیرید. چین برای «طرح کمربند -جاده» نیاز به پول دارد و کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس جزو معدود کشورهایی در دنیا هستند که ذخایر ارزی زیادی دارند و گفته میشود بیش از سه هزار میلیارد دلار ذخایر ارزی این چند کشور هست.
بنابر این، مسئله پول و دسترسی به منابع مالی گسترده برای چین خیلی مهم است و از آن طرف هم بحث انرژی همیشه بوده و به اضافه رقابت با آمریکا، مجموعه این عوامل باعث شده که چین از این زاویه به ایران نگاه کند. یعنی باز هم تأکید میکنم که یک عامل نبوده و شاید پنج، شش عامل بوده که باعث شده چینیها به این جمع بندی برسند که ایران سرعت عمل لازم را در تصمیم گیری ندارد.
به بحث رقابت چین و آمریکا اشاره کردید. به نظر شما کم سو شدن روابط چین با آمریکا در دوره بایدن نسبت به دوره ترامپ چقدر این جسارت و انگیزه را به چین داده که به عنوان یکی از رقبای آمریکا خودش را به یکی از متحدان آمریکا نزدیک کند؟
البته این چیز جدیدی نیست. چین در اسرائیل بندر اجاره کرده که یکی از متحدان نزدیک آمریکا است. در مورد عربستان هم همین است؛ یعنی مسئله جدیدی نیست. عربستان چندین سال است، از ۲۰۱۸ که بن سلمان به چین سفر کرد، خواهان این هست که این کشور روابطش با عربستان را گسترش بدهد و چین هم موقعیت فعلی را مناسب دیده است. از سوی دیگر عربستان هم میخواهد برای امتیاز گرفتن از آمریکا به چین نزدیک شود.
برخی افراد در داخل ایران از قرارداد ۲۵ ساله ایران با چین تعبیر به «فروختن ایران به چین» میکردند، ولی قراردادهای این کشور با عربستان را سرمایهگذاری کلان برای «توسعه عربستان» میدانند. ارزیابی شما از این مواضع دوگانه چیست؟
اینها بحث هایی است که در دعواهای سیاسی مطرح میشود و خیلی مبنای علمی ندارد. این واقعیت است که چین دارد به یک قدرت جهانی تبدیل میشود، اما از طرف دیگر، باید ببینیم منافع ما در چه چیزی است. یعنی اینکه چین چه میخواهد یا آمریکا چه میخواهد، طبیعی است که آنها دنبال منافع خودشان هستند. هر کشوری دنبال منافع خودش هست و ما هم باید بازی خودمان را داشته باشیم، دنبال منافع خودمان باشیم و در زمین دیگران بازی نکنیم.
اینها بحث هایی است که در رقابتهای سیاسی داخلی گفته میشود و تمامی هم ندارد؛ فقط در ایران هم نیست و در کشورهای دیگر هم هست. ولی به هر حال خیلی از متحدان آمریکا هم دارند با چین کار میکنند. یعنی چین یک واقعیت سیاست بینالملل است، ولی ما نباید به این واقعیت نگاه عاطفی یا احساسی داشته باشیم و مثلا بگوییم چین چون شرقی هست، بهتر از غربیها است یا مثلا عاطفی تر و انسانی تر از آنها است.
چین هم دنبال کسب پول و سرمایهگذاری خودش هست؛ همان طوری که غربیها هستند، آمریکا هست و دیگران هستند. حلقه مفقوده داستان این است که ما در مورد آن چیزی که خودمان میخواهیم بحث نمیکنیم و عمدتا بحثهای ما ناظر به این است که دیگران چه میخواهند و دیگران چه میکنند. باید در این مورد به اجماع نظر برسیم که مسیر ما چیست. در نقشه راهی که طراحی میکنیم بگوییم که اینقدر از راه را با چین، بخشی را با غرب و بقیه را با اروپا کار میکنیم.
تبادل نظر