فردای اقتصاد: پیرو گزارش فردای اقتصاد در رابطه با ریشه های پولی تورم که یکی از مهمترین متهمان رکورد زنی ۷۹ ساله تورم را رکوردزنی پایه پولی میدانست، مباحثی مطرح شد در این زمینه که آیا پایه پولی میتواند عامل تورم باشد؟ آیا پایه پولی همواره به نقدینگی تبدیل میشود؟ در اینجا سعی شده است که به شبهات مطرح شده پاسخ داده شود.
۱-آیا پایه پولی عامل تورم است؟
چنانچه پایه پولی وارد اقتصاد شود قطعا تورم زاست. در این حالت در واقع پایه پولی تبدیل به نقدینگی شده است و در حال گردش در اقتصاد است. پولی که در اقتصاد در حال گردش است، میتواند تقاضای اسمی ایجاد کند و تا وقتی سرعت رشد عرضه اقتصاد به اندازه سرعت پولی که در اقتصاد میچرخد نیست، تورم افزایش خواهد یافت. بنابراین کلید تورمزایی پایه پولی این است که از در بانک مرکزی خارج و وارد اقتصاد شود. به محض اینکه این اتفاق بیفتد، قدرت زیادی در ایجاد تورم خواهد داشت. در این حالت این بخش از نقدینگی که راند اول نقدینگی است، توسط بانک مرکزی ایجاد شده و پول تازه ای است که به اقتصاد تزریق شده است. در عملیات سیاست پولی اصولا از این تزریق برای کاهش نرخهای بهره استفاده میشود. در یک اقتصاد سالم، با بازارهای مالی عمیق و تورم پایین، بانکهای مرکزی با خرید اوراق قرضه، این پول تازه را به اقتصاد تزریق میکنند و به این وسیله نرخها در اقتصاد را نیز کاهش میدهند. کاهش نرخهای بهره به واسطه این تزریق پول منجر به افزایش تقاضا و رونق اقتصادی میشود که اصولا با افزایش تورم نیز همراه است.
اما در اقتصاد ایران پایه پولی یا بواسطه خرید دلار و طلا توسط بانک مرکزی به اقتصاد تزریق میشود، یا از طریق دولت (که این مورد بسیار به واسطه قانون بسیار محدود است) و یا از طریق بانکها. اصولا ناترازی بودجه دولت و ناترازی بانکها که به دلیل شرایط ناسالم اقتصاد (نرخ بالای نکول وامها) و عدم نظارت مناسب و همچنین دست اندازی دولت به منابع بانکی ایجاد میشود، از عوامل مهم افزایش پایه پولی هستند. وقتی دولت و بانکها برای پوشش کسریهای خود تقاضای نقدینگی میکنند، و این پول توسط بانک مرکزی به آنها داده میشود، این پول تازه به سرعت وارد اقتصاد شده و تبدیل به نقدینگی میشود. بنابراین به طور کلی ساختار ایجاد پایه پولی در ایران به گونه ایست که همواره پایه پولی به سرعت وارد اقتصاد شده و درواقع سریعا جزئی از نقدینگی میشود و اتفاقا جز تورمزایی در نقدینگی نیز هست.
برای توضیحات بیشتر در این رابطه این سرمقاله را بخوانید:
چرا تورم رکورد ۷۹ ساله را زد؟
۲- چرا پایه پولی در اقتصاد ایران تورمزاست ولی در برخی کشورهای دیگر رشد پایه پولی با تورم همراه نشده است؟ تفاوت این کشورها با ایران چیست؟
پایه پولی در کشورهایی که "بانک مرکزی مستقل است، دولت بر بانک مرکزی سلطه مالی ندارد، یعنی کسری بودجه دولت با چاپ پول تامین مالی نمیشود، چارچوب هدفگذاری تورم و کاهش موفق تورم منجر به قفل شدن انتظارات تورمی در سطح هدف بانک مرکزی شده" تورم ایجاد نکرده است.
اما همچنان نکته پایه پولی این کشورها مسئله عدم خروج این پول از در بانک مرکزی است که در سوال قبلی به آن اشاره شد.
پایه پولی در حال حاضر در این کشورها از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول پایه پولی است که به واسطه سیاست پولی مثلا با خرید اوراق دولتی یا اعطای وام به بانکها به اقتصاد تزریق میشود. این جنس از پایه پولی تورمزاست (چنانچه رشد بسیار بزرگتری از رشد اقتصادی داشته باشد) و تبدیل به نقدینگی نیز خواهد شد.
اما بخش دوم جنسی از پایه پولی است که در بانک مرکزی خارج نشده و تبدیل به نقدینگی نمیشود؛ این جنس از سیاستگذاری پولی که غیرمتعارف نیز خوانده میشود، پس از بحران ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ و به ابتکار برنانکه برای جلوگیری از وحشت عمومی انجام شد، که مانند نوعی عملیات حسابداری بود که البته در دل خود انتقال مالکیت داراییهای بانکها به بانک مرکزی را داشت که در ازای آن پولی به بانکها داده نشده و بلکه سود معادل این پول فقط به بانکها پرداخت میشود. در این حالت بانک مرکزی داراییهای بانکها را میخرید تا بانکها برای مشکلات نقدینگی خود دست به فروش زیر قیمت این داراییها نزند، چرا که این کار منجر به ورشکستگی سریالی در بخش مالی میشد. اما در مقابل بانک مرکزی عملا پولی به آنها پرداخت نمیکرد، بلکه پول بانکها را نزد خود نگه میداشت و بابت آن به بانکها سود پرداخت میکرد تا بانکها نیز انگیزه ای برای خروج این پول از بانک مرکزی نداشته باشند. در این اقتصادها با تورم پایین و فقدان فرصت دیگری که بانک این پولها را سرمایه گذاری کند و سود به دست آورد، این عملیات شدنی بود. بنابراین از پس از بحران، جنسی از پایه پولی در این اقتصادها بوجود آمد که وارد اقتصاد و تبدیل به نقدینگی نمیشد.
با توضیحاتی که در سوال اول داده شد، بدیهی است که پایه پولی در ایران نمیتواند از جنس بخش دوم یعنی پایه پولی ای که تبدیل به نقدینگی نمیشود باشد، به دلایل زیر:
۱- پایه پولی در ایران عمدتا برای جبران ناترازیهای دولت ایجاد میشود. اگر چه بیشتر اوقات ما افزایش پایه پولی را در قالب افزایش بدهی بانکها به بانک مرکزی مشاهده میکنیم، اما در حقیقت دولت و مجموعه حاکمیت یا مستقیما از طریق بانکهای دولتی و خصولتی تامین مالی میکند، یا به واسطه شرکتهای دولتی از بانکها منابع جذب میکند یا به واسطه شرکتهای خصولتی.
در داده های بانک مرکزی، ما فقط بخشی از جذب منابع دولتی از بانکها که مستقیما گرفته شده یا از طریق شرکتهای دولتی گرفته شده را میتوانیم ردیابی کنیم، و شرکتهای خصولتی قابل ردیابی نیست. وقتی دولت به این شیوه منابع را جذب میکند، نهایتا این بانکها، منابع از دست رفته را با اضافه برداشت از بانک مرکزی جبران میکنند.
اما علاوه بر این موارد، وجود بانکهای دولتی و غیردولتی وابسته به نهادها نیز باعث شده که بانک مرکزی توان مقابله با اضافه برداشت بانکها را نداشته باشد و در نتیجه این پولها برای مخارج دولت و سایر نهادهای حاکمیتی و گروههای قدرت از طریق بانک مرکزی و به بهای تورم تامین مالی شوند.
ویژگی این نوع تزریق پول در اقتصاد این است که اساسا برای ایجاد تقاضای اسمی تزریق میشود، به عبارت ساده تر از ابتدا بنا بر هزینه کرد آنهاست، بنابراین کاملا تورمزاست.
۲- در توضبحات مربوط به بخش دوم پایه پولی که وارد نقدینگی نمیشود، کلید عدم ورود این پول به اقتصاد، نرخ کف کریدور سیاست پولی است. این نرخ وقتی نسبت به سایر نرخهایی که بانک میتواند بدست آورد رقم مناسبی باشد، بانک این انگیزه را خواهد داشت که چنین تصمیمی بگیرد. در ایران در حال حاضر نرخ کف کریدور ۱۴ درصد است. مسلما وقتی بانکها با نرخهای بالای ۲۳ درصد در بازار بین بانکی (سررسید کم) و با نرخهای بالای ۳۰ درصد (سررسید زیاد) وام میدهند، و در تورم ۷۰ درصد، دلیلی برای سپرده گذاری در بانک مرکزی با نرخ ۱۴ درصد نخواهند داشت (این سیاست نیز از سال ۱۳۹۹ در حال پیاده شدن است). بنابراین پایه پولی در اقتصاد ایران هیچ گاه نمیتوانسته از جنش بخش دومی که توضیح داده شد باشد. همانطور که سهم ذخایر احتیاطی بانکها نیز بسیار کم است.
بنابراین قطعا نرخ رشد پایه پولی در ایران همواره عامل تورم بوده و تا وقتی شرایط چنین است، این وضعیت پایدار نیز باقی خواهد ماند. در سرمقاله چرا تورم رکورد ۷۹ ساله را زد؟ توضیح داده شده است که چرا پایه پولی که بخشی از نقدینگی است که توسط بانک مرکزی ایجاد شده، از خلق پول بانکها تورمزا تر است.
۳- چرا با اینکه در کشورهای با چارچوب هدفگذاری تورم و اجرا کننده سیاستهای پولی غیرمتعارف، بخشی بزرگی از پایه پولی وارد اقتصاد نمیشود، همچنان نامش پایه پولی است و به عبارت دیگر در حساب پول چاپ شده قرار میگیرد؟
پولی که در سیاستگذاری پولی غیرمتعارف متعلق به بانکهاست و وارد اقتصاد نشده، در حساب پایه پولی قرار میگیرد چرا که پایه پولی در واقع بدهی بانک مرکزی است و از آنجا که صاحب این پول کسی جز بانک مرکزی است باید در حساب پایه پولی باشد. اگر مالک این پول بانک مرکزی بود در واقع منهدم میشد. مانند چکی که در دست صاحب چک است که در این حالت دیگر بدهی محسوب نمیشود ولی اگر همان چک در دست کس دیگری باشد بدهی است (بدهی یک فرد به خودش بی معنی است). اسکناس و پایه پولی در واقع بدهی بانکهای مرکزی است.
۴- چرا در ایران برخی اصرار بر عدم وجود رابطه بین پایه پولی و تورم دارند؟
برای برخی این اشتباه ناشی از شرایطی است که بانکهای مرکزی دنیا پس از سیاستگذاری پولی نامتعارف دارند. بهرحال بدون دانستن اصل موضوع و فقط با نگاه به داده های پایه پولی و تورم این کشورها، بوجود آمدن این تصور که اساسا پایه پولی ربطی به تورم ندارد، طبیعی است. دو چیز میتواند مانع از بوجود آمدن چنین سوء برداشتی از داده شود: اول آشنایی کامل با تئوریهای پولی که بر اساس همه آنها در تورمهای بالا، ریشه تورم کسری بودجه و ناترازیهای اقتصاد است که بانک مرکزی را ناگزیر از چاپ پول میکند. اساسا ایده استقلال بانک مرکزی، و مدیریت بدهی های دولت و مسئله پایداری مالی برای مهار تورم برای جلوگیری از رشد پایه پولی است. دوم آشنایی با شرایط اقتصاد ایران و دلیل رشد پایه پولی است. داشتن دانش کافی در این زمینه در کنار آشنایی با تئوریها مانع چنین سوء برداشتهایی از شرایط روز اقتصادهای دنیا با توجه به سیاستهای نامتعارف میشود. و نهایتا آشنایی با دو بخش پایه پولی در این اقتصادها که بالاتر توضیح داده شد، میتواند اصل جریان را شفاف کند.
علاوه بر این موارد مطالعه داده های اقتصاد ایران و بررسی رابطه پایه پولی و تورم نیز میتواند کمک کننده باشد. در نمودار بالا مشاهده میشود که همخوانی زیادی حتی در کوتاه مدت (بر خلاف نقدینگی که فقط در بلندمدت با تورم رابطه دارد) بین دو متغیر وجود دارد.
اما همچنان باید توجه کرد که ممکن است برای بخشی تئوریزه کردن عدم وجود رابطه بین پایه پولی و تورم جذابیتی متمایز داشته باشد چرا که در صورت محکوم کردن پایه پولی برای تورم، در واقع در مرحله بعد باید به سراغ ریشه های آن رفت که ممکن است به لحاظ سیاسی مورد علاقه بخش خاصی از جامعه نباشد.
به علاقهمندان به موضوع فوق موارد زیر پیشنهاد میشود:
ترکیب کلهای پولی به نفع یا به زیان تورم؟
معمای مهار تورم در اقتصاد ایران
معنای سیاسی کسری بودجه مزمن
افسار نقدینگی دست کیست؟
چرا اصلاحات ساختاری بودجه شکست خورد؟
مادر اقتصاد دستوری کیست؟
تبادل نظر